به سبک و سیاقی که از ابتدای سال ۱۴۰۱ شروع کرده‌ام، گزارش رشد و توسعه فردی اردیبهشت ماه را اینجا می‌نویسم. برای دیدن و خواندن گزارش‌های سالانه به صورت یکجا از اینجا اقدام کنید: https://moshirfar.com/1402-roadmap/ ماه سرگردانی و سرگردانی و آزمایش‌های مختلف اردیبهشت بر خلاف فروردین که با سرعت و دقت خوبی پیش می‌رفتم، تا حد زیادی ماه سرگردانی بود. ماهی که به تعبیر حافظ «افتاد مشکل‌ها». از روابط شخصی و کاری بگیرید تا مسائل… ادامه مطلب »
به سبک و سیاقی که از ابتدای سال ۱۴۰۱ شروع کرده‌ایم، گزارش توسعه فردی فروردین ماه را اینجا می‌نویسم. اهداف اصلی سالانه عبارتند از: https://moshirfar.com/1402-roadmap/ اهداف اصلی زندگی فروردین ماه به هر دلیلی نتوانستم آن طوری که دوست داشتم از شبکه‌های اجتماعی دور باشم، اما تا حد زیادی در زندگی «عمیق» شدم. تنهایی‌های عمیق، پیاده‌روی‌های بدون هدفون و بدون گوشی و ایستادن و نگریستن در شهر و انسان‌هایش. این‌ها تجربیات بسیار عمیقی بودند. اساسا قدم… ادامه مطلب »
گزارش پایانی سال ۱۴۰۱ این گزارش شامل سه بخش است. بخش اول گزارش ماهانه اسفند ماه است که همچون ماه‌های گذشته با همان ادبیات و مدل به پیش می‌رود.  بخش دوم، که مهم‌ترین بخش این گزارش است، خود دو بخش دارد. بخش اول آن جمع‌بندی سالانه و چک کردن شاخص‌های سالانه با آن چیزی است که در ابتدای سال وعده کرده‌بودم.  بخش دوم آن به هدف‌گذاری سال ۱۴۰۲ و تعریف شاخص‌های سنجش آن می‌پردازد. بخش… ادامه مطلب »
گذشت زمان در عین پیش‌ پاافتادگی، یکی از دردآورترین پدیده‌ها در زندان است. زمان آن‌قدر بی‌ارزش است که معمولا در زندان «ساعت دیواری» هم به ندرت پیدا می‌شود و عمدتا در هر بندی، ممکن است یکی به بالای سر افسر نگهبانی، یا «زیر هشت» (محل حائل بین در افسر نگهبانی و بند) وصل شده‌باشد. هر زندانی معمولا برای خودش تفریحات و اموراتی را دست و پا می‌کند که از شر ذهنش، از شر نجواهای ذهنی،… ادامه مطلب »
به رسم و سیاقی که از انتهای سال ۱۴۰۰ شروع کرده‌ام، گزارش توسعه فردی مرداد ماه را هم اینجا می‌نویسم. تمام گزارش‌ها و هدف‌گذاری‌ها و نقشه راه توسعه مهارتی را هم اینجا می‌توانید پیدا کنید: گزارش توسعه مهارتی ۱۴۰۱ مرداد ماه را باید «ماه بازگشت به حداقلی‌ها و رسیدن به میانه نمودار عملکردی» بنامم. اگر چنین باشد، سخنی به گزافه نگفته‌ایم. این ماه موفق شدم از شاخص‌های حداقلی که در تیرماه و درگیری‌ام با بیماری… ادامه مطلب »
تا کنون احتمالا خیلی با این پدیده و عبارت برخورد کرده‌اید: توهم دانایی. گاهی وقت‌ها لابلای صحبت‌ها می‌توان شنید که «فلانی توهم دانایی دارد» یا «توهم دانستن بیداد می‌کند» یا «طرف هیچ‌چی نمی‌فهمه فقط توهم دانایی زده». اما واقعیت امر «توهم دانایی» دیگران را اصلا چگونه می‌توان اندازه گرفت؟ اصلا راهکاری برای اندازه‌گیری و معیاری هست که بر مبنای آن بگوییم فلانی توهم دانایی یا توهم دانستن دارد؟ توهم دانایی از کجا آمده است؟ احتمالا… ادامه مطلب »
مهاجرت کنیم؟ مهاجرت بد است یا خوب؟ چگونه بین ماندن و رفتن انتخاب کنیم؟ حتما بارها و بارها با چنین سؤال‌هایی روبرو شده‌اید. به خصوص که این روزها بحث مهاجرت در شبکه‌های اجتماعی و به خصوص لینکدین داغ شده است. قبل از ورود به این بحث قاعدتا این پیش فرض را بگیریم که نگاه دوقطبی و «هر که رفته خائن / موفق و هر که مانده ناموفق/خوش‌خیال است» را به طور کامل دور بریزید.  آن‌چه… ادامه مطلب »
درباره لزوم صحبت کردن از شکست‌ها و نشان دادن بخش تاریک رزومه : آنتی‌ رزومه پیش‌گفتار اول چند شب پیش که در دورهمی «عصر دیدنی»، به بهانه دیدار دوستان، شرکت کرده‌بودم، شنیدم که جوان‌ترهای حوزه کسب و کارهای دیجیتال که البته عمدتا شامل بخش «بازاریابی» بودند، از من به عنوان «یکی از بزرگان حوزه محتوا» یاد می‌کنند. [su_note note_color="#93C47D"]بماند که حوزه محتوا اساسا بزرگ و کوچک ندارد و هر کسی هر جایی تلاشی کرده، شاید… ادامه مطلب »
فروردین ۱۴۰۱ تقریبا ماه پر باری بود. از روزهای اول این ماه که پنج روز اولش در تبریز بودم تا همین الان که در حال نگارش این مطلب هستم، تقریبا اوضاع خوبی برای کار روی برنامه توسعه فردی داشتم. برنامه توسعه فردی در این ماه با این ترتیب زمانی روی برنامه‌های توسعه فردی وقت گذاشتم: ریاضی پایه و پیشرفته به عنوان اولین کار هر روز - از ۱۵ دقیقه تا ۳۵ دقیقه به حل کردن… ادامه مطلب »
یا چگونه با رویکرد رواقی‌گری به وقایع اطرافمان بنگریم و چگونه شادی و غم را از جهان پیرامونی مستقل حس کنیم. نیمه خالی لیوان را نبین، آن لیوان یک نیمه پر هم دارد! دیشب خیلی اتفاقی در کتابخانه قدیمی‌ام در تبریز، به فصل‌نامه تابستان ۹۷ «ترجمان» برخوردم. روی جلدش نظرم را جلب کرد: «خندیدن با کافکا» | دیوید فاستر والاس البته آن زمان فاستر والاس را نمی‌شناختم و هنوز نشر اطراف آن شاهکارهای جستار روایی… ادامه مطلب »
برای یادگرفتن تفکر نقادانه، یاد بگیر که بنویسی! همین. به مردم یاد بده که بهترین و متفاوت‌ترین سلاح آن‌ها «تفکر» است. این عصاره صحبت‌های جردن پترسون است. این توصیه جردن پترسون است. نویسنده‌ای که اخیرا هم کتاب‌هایش را می‌خوانم و هم به ویدئوها و نوشته‌ها و کلا ردپایش توجه دارم. به نظرم هر نویسنده و متفکری را می‌توان با همین روش دنبال کرد. یعنی مدتی به ردپای دیجیتالش نگریست و بعدها از او «رد» شد.… ادامه مطلب »
چند شب پیش در معیت رفیق شفیقی نشستیم و فیلم King Richard با بازی درخشان ویل اسمیت را تماشا کردیم. داستان روایت‌گر زندگی خانواده ویلیامز و قاعدتا دو اسطوره مطرح جهانی تنیس زنان «ونوس» و «سرنا» است. خانواده‌ای فقیر از کمپتون کالیفرنیا با پنج دختر فوق‌العاده که به مدد اراده و آینده نگری والدینشان «وکیل، پزشک، و ورزشکار حرفه‌ای» می‌شوند و از طبقه فقیر و کم برخوردار، خودشان را به طبقات بالاتر می‌کشانند. البته صحبت… ادامه مطلب »
این توصیه نامه را چند روز پیش در توئیتر دیدم. حیفم آمد که با شما هم به اشتراک نگذارم. در باب اهمیت نقش معلم و استاد در پرورش استعداد هم فکر نمی‌کنم بتوانم سطری بر داشته‌های گذشته اضافه کنم. توصیه نامه دکتر شهشهانی برای مریم میرزاخانی. و اگر دقت کنید در پاراگراف آخر پیش بینی دکتر شهشهانی از مریم به عنوان یک ریاضیدان در سطح جهانی چقدر درست و دقیق از آب درآمده است. پی‌نوشت:… ادامه مطلب »
می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند راستش حرف خیلی مهمی ندارم که بزنم. بیشتر قصدم آپدیت شدن وبلاگ و البته نوشتن گزارش و جمع‌بندی پایان سال بود. قبل از آن‌که وارد جمع بندی سال بشوم، دوست دارم به نقل قولی ارزشمند و عمیق ارجاع بدهم: [su_note note_color="#ffffff"]     View this post on Instagram         A post shared by Reza Shahbazi (@reza.shahbazi.1396) ما در این… ادامه مطلب »
مقدمه من معتقدم تقریبا همه مردم موفق جهان تنبل هستند. در واقع معتقدم اگر قرار است کسی با تلاش برابر با دیگری به نتایج بهتری دست پیدا کند، آن فرد حتما تنبل است. اساسا مبنای شکل‌گیری عالم هم بر افزایش بی‌نظمی و تنبلی است. مبنای تکاملی جهان ما نیز بر مبنای تنبلی است: آنانی که در موقعیت‌های تکاملی بهتری از دیگران قرار دارند، لزوما پرتلاش‌تر نیستند، بلکه آموخته‌اند با صرف انرژی کمتر نتایج بهتری بگیرند… ادامه مطلب »
چرا چیزی را باور نمی‌کنم؟ پیش‌نوشت: همانند همه نوشته‌های این سری، این مطلب صرفا به دلیل نیاز به نوشتن به رشته تحریر در می‌آید و نه تنها نسخه زندگی مطلوب هیچ کسی نیست که صرفا قلم‌زنی و قلم‌فرسایی نویسنده‌اش می‌باشد. طبق عادت، تمام مطالب این نوشته در همه قسمت‌های آن، صرفا حاصل تفکرات، اندیشه‌ها و آرای آلوده به تجربه شخصی و زندگانی نویسنده‌اش بوده و ممکن است در تمامی بخش‌ها «نادرست» و «غیرواقعی» باشد. نویسنده… ادامه مطلب »
طبق معمول این سری نوشته، تمام این نوشته در مورد زندگی من است و نه اصراری بر درستی آن وجود دارد و نه درخواستی از خوانندگان برای پذیرش آن. این صرفا تجربه آموخته و آلوده به زندگی شخصی و منحصر به فردی است که نه قابلیت تعمیم به زندگی دیگران را دارد و نه شاید قابلیت تکرار در جای دیگری را داشته باشد.تجربه آلوده به زندگی در چند کشور مختلف و تفکر در اندیشه‌های مختلف… ادامه مطلب »
مقدمه: این نوشته راهکار زندگی شما نیست، تعریف زندگی من است. نه اصراری برای درستی آن دارم و نه آن را دعوت‌نامه‌ای برای پذیرش، نصیحت و راهکار از خوانندگان می‌دانم.صرفا زندگی من است و البته جز خودم هیچ کسی را به این مدل و روش زندگی تشویق و ترغیب نمی‌کنم. سندروم بی‌لیاقتی پیتر؟ معمولا در زندگی می‌توان به نقطه‌ای رسید که در آن احساس کنیم اشباع شده‌ایم.فکر می‌کنم برای همه ما چنین لحظاتی وجود داشته‌اند:ماه‌ها… ادامه مطلب »
رنج یگانه راه سعادت انسان، جهان پیشامعاصر   در ادبیات و فرهنگ ما «رنج» واژهای بسیار پسندیده است. از نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود تا از رنج کشیدن آدمی حر گردد / قطره چو کشد حبس صدف در گردد، مضامین بسیاری در فرهنگ ما نمایان شده‌اند. به نظر می‌رسد رنج در گذشته انسان، به خصوص قبل از ظهور و گسترش و شتاب گرفتن «توسعه» یک مفهوم عمیقا مقدس بوده‌است. نقل قول‌هایی نظیر ملکوت آسمان‌ها از… ادامه مطلب »
شیطان کیست؟ در مذاهب مختلف، شیطان نیروی شر عالم تلقی می‌شود. لوسیفر، سرور شیاطین اما یک الهه مقرب دربار است. الهه‌ای که در فرهنگ اسلامی «عزازیل» خوانده شده‌است. عزازیل از تسجد به انسان سرباز می‌زند و بدین سان به «شیطان» سقوط می‌کند. هزاران سال است که ما «شیطان» را مبدأ و آغازگر رفتار گناه‌آلود انسان فرض کرده‌ایم. از قدیمی‌ترین متون فلسفی و مذهبی تا آخرین یافته‌ها و پژوهش‌های روانشناسی، جامعه‌شناسی، انسان‌‌شناسی، جرم شناسی و ...… ادامه مطلب »
فکر می‌کنید اولین علت مرگ و میر آتش‌نشانان چه باشد؟ سوانح صحنۀ آتش؟ نه. در واقع بیشترین علت مرگ آتش‌نشانان «سوانح رانندگی» است. آن‌هم پیش از رسیدن به صحنۀ آتش. چرا افراد فقیر، فقیر باقی می‌مانند؟ چرا بیشتر رژیم‌های غذایی جواب نمی‌دهند؟ به خاطر کمبودن اراده؟ چرا تمرکز و دقت ما در زمانی که به ضرب‌الاجل تحویل پروژه نزدیک می‌شویم ناگهان زیاد می‌شود؟ چگونه زمان‌بندی و برنامه‌ریزی کارها، حتی در بزرگ‌ترین شرکت‌های دنیا هم با… ادامه مطلب »
فرشته زیر آخرین پستم کامنتی گذاشته‌است که به نظرم می‌توان پاسخش را به یک پست وبلاگی تبدیل کرد. ابتدا صحبت‌های فرشته را بخوانیم: [su_spoiler title="صحبت‌های فرشته" style="fancy" icon="plus-square-1"] سلام وقت بخیرتبریک میگم این موندگاری رو میدونم برای کسیکه نمی تونه یه جا قرار بگیره چه کاره سختیه ولی حتما لذت خودش رو داره انجام کارهای بعید و دور از ذهن آقای مشیرفر عزیز من هم مثل دوست پشت کنکوری مون نقشه راه میخام!برای کسیکه نویسندگی… ادامه مطلب »
چند روزی است که بنا به تصمیمی، در ترک کامل شبکه‌های اجتماعی، پیام رسان‌ها و تمام ابزارهای مدرن ارتباطی هستم. از اول امسال البته تصمیم داشتم روی بهره‌وری و کار عمیق سرمایه بیشتری بگذارم و کار مفیدم را از ۴ ساعت به ۱۰ ساعت ارتقا دهم. در این مرحله فعلا تا ۶ ساعت توانسته‌ام پیش بروم. فراتر از تعریف کار عمیق و ظرفیت ذهنی ۴ ساعته برای آن، من هنوز هم باور دارم که می‌توان… ادامه مطلب »
چند روز پیش لینکدین یادآوری کرد که الان دقیقا دو سال است محل کارم را عوض نکرده‌ام. برای من این مسئله نوعی رکورد محسوب می‌شود. هر چند سال‌های سال در مشاغلی مانند فریلسنری ترجمه و محتوا مشغول بودم، اما اولین بار است که در یک شغل توانسته‌ام به دو سالگی برسم. به همین مناسبت تصمیم گرفتم اندکی از وضعیت کاری امروز و چشم‌انداز آینده‌ام بنویسم. و البته لازم به ذکر نیست که نوشتن این مطالب… ادامه مطلب »
مقدمه ساعت‌‌های متمادی از خواندن رشته توئیت معروف ناوال در توئیتر می‌گذرد. هر چند بسیاری از حرف‌ها و صحبت‌هایش را قبلا به طرز دیگری، اینجا و آنجا شنیده‌ام، اما بعضی از حرف‌هایش تازگی داشت. با این ذهنیت که «محتوای خوب و ناب» همچون گلوله آتش باید به سرعت دست به دست شود، تصمیم گرفتم کل آن رشته توئیت را ترجمه و اینجا قرار دهم تا شاید مطالعه آن بتواند علاوه بر کاربرد، «لذت بخش» هم… ادامه مطلب »
مدت‌های مدیدی است که سعی می‌کنم نوشتن در وبلاگ را به زمانی موکول کنم که واقعا حرفی برای گفتن وجود داشته باشد. حالا هم اگر چیزی می‌نویسم، غیر از برطرف کردن «نیاز به نوشتن» برای رفع ابهام از مسئله‌ای است که ذهنم را درگیر خودش ساخته است و نوشتن تا حد زیادی برایم آرامش‌بخش است. مدت‌هاست که احساس می‌کنم اگر رسالتی برای نوشتن در حوزه توسعه پایدار دارم، صرفا زمانی است که مطلبی به صورت… ادامه مطلب »
من مطلقا وارد چالش نمی‌شوم. مطلقا دوست ندارم افسار افکارم را به دست دیگری بدهم که حتی نمی‌دانم چرا چالشی را شروع می‌کند. اخیرا هم می‌بینم که افراد تصاویر ده سال گذشته‌شان را به اشتراک گذاشته‌اند. فارغ از فکری که پشت این چالش است (و احتمالا راه‌اندازی یک الگوریتم یادگیری عمیق و پردازش تصویر چهره باشد) - و چه فکر هوشمندانه‌ای هم بوده‌است - پستی از شاهین کلانتری عزیز دیدم که باعث شد برای نوشتن… ادامه مطلب »
مفهوم تمایز آن‌چه اینجا می‌نویسم گزارشی شخصی از مفهوم تمایز در زندگی است. نه اصراری بر درستی‌اش دارم و نه بر دقیق‌بودنش تأکید خواهم کرد. صرفا گزارشی است از دیده‌ها و تجربه‌ها از افرادی که توانستند در وضعیت نابسامان اقتصادی (که قرن‌هاست گریبانگیر ماست) از طریق ایجاد تمایز «موفقیت» را تجربه کنند. در این چند ماه موارد بسیار زیادی از پیام‌هایی داشتم که در این زمینه از من مشاوره می‌خواستند: چگونه وارد بازار کار شویم؟… ادامه مطلب »
پژوهشگران چگونه زندگی می‌کنند؟ سبک زندگی یک پژوهشگر چگونه است؟ این سؤالی است که پریسا حسینی ماه‌ها پیش از من پرسید. سؤالی که نه تنها برایم سنگین بود، تا حدی هم به دلیل اهمال‌کاری نوشتن از آن به تعویق افتاده‌بود. همۀ دلایل ننوشتن البته به اهمال‌کاری من مربوط نبودند. باید فرصتی برای خودم فراهم می‌کردم تا به زندگی و جزئیات زندگی‌ام در دورانی که خودم را «پژوهشگر» خطاب می‌کردم باز گردم. ابتدا صحبت‌های پریسا را… ادامه مطلب »
سایمون سینک را از سخنرانی معروفش که در سراسر اینترنت دست به دست می‌‎شود شناختم. (اولین بار توسط پویا  برایم ارسال شد و بعدها پیمان آن را درIGTV اینستاگرامش آپلود کرد.)   قبل از آن نمی‌دانستم کیست. بعدها رفتم و نامش را گوگل کردم و متوجه شدم چندین جلد کتاب به چاپ رسانیده‌است و برخی از آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند. در سفر اخیرم فرصتی شد تا سری به باغ کتاب تهران بزنم و در آن‌جا… ادامه مطلب »