این گزارش شامل سه بخش است. بخش اول گزارش ماهانه اسفند ماه است که همچون ماههای گذشته با همان ادبیات و مدل به پیش میرود.
بخش دوم، که مهمترین بخش این گزارش است، خود دو بخش دارد. بخش اول آن جمعبندی سالانه و چک کردن شاخصهای سالانه با آن چیزی است که در ابتدای سال وعده کردهبودم.
بخش دوم آن به هدفگذاری سال ۱۴۰۲ و تعریف شاخصهای سنجش آن میپردازد.
بخش سوم، سناریوهایی است که برای آینده کسب و کارها در ایران میتوان متصور شد و تا حدی حاصل تمرینهای سناریونویسی من در یک سال گذشته است.
لطفا توجه کنید که خواندن این گزارش را صرفا به زمانی موکول کنید که هیچ کار بهتر دیگری برای انجام دادن ندارید. بخش سوم را با توجه به اهمیت بالای آن، به صورت PDF اینجا قرار میدهم که با کلیک روی لینک زیر میتوانید آن را دریافت کنید.
از نظر خودم هم عمدتا بخش سوم بیشتر میتواند برایتان مفید باشد و از همین رو اگر زمان و حوصله خواندن یک گزارش بسیار شخصی را ندارید، روی لینک بالا کلیک کنید و سناریوهای آینده را دریافت کنید. اگر خوشتان آمد و احساس کردید این نوع نگاه میتواند برای دیگران نیز مفید باشد، لطفا آن را برای دوستان و آشنایانتان نیز بفرستید.
فایل اصل ارائهها را هم برای شما اینجا قرار دادهام:
به سبک و سیاقی که از ابتدای این سال شروع کردهبودیم، گزارش ماهانه اسفند را اینجا مینویسم.
اسفند ماه زمان آرامش، سکون، و تا حد زیادی لذت بردن از زندگی است. تقریبا میشود گفت تنها ماهی است که آب و هوا و زمین سر سازگاری دارند و نه آنقدر سرد و سخت و غیرقابل تحملاند که بیرون خانه ماندن را سخت کنند و نه آن قدر گرم شدهاند که پناه بردن به سایه و خنکی را اجتنابناپذیر.
اسفند ماه زیبایی است و لطافت هوایش هم معمولا یادآور زندگی و زنده بودن است. هر چند برای من دیدن و بوییدن انسانها و ازدحام و شلوغی بازارهایی مثل تجریش و چیذر و ولیعصر و سعدی و جمهوری دلپذیرتر و مطبوعتر است و ساعتهای پیادهرویام را عمدتا برای دستیابی به این مکانها صرف میکنم.
برنامه کتابخوانی
اسفند ماه بیشتر به مطالعه کتاب Homo Deus و A Promised Land گذشت.
البته کتاب «تلنگر برای ایران» را تمام کردم و کتاب «کیفیت حکومت» را دیگر ادامه ندادم.
هر دو کتاب به نوعی برای حکمرانی در سطح بالا هستند و از این منظر «خیلی» دغدغههای مرا پوشش نمیدهند. در واقع سطح عملیاتی شدن کتاب در جایی نیست که در دسترس من باشد و خواندنشان صرفا ملالآور و حسرتآور بود.
درست مثل کورس «استفاده از بیگدیتا برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی» دانشگاه هاروارد که اسفندماه زمان گذاشتم و تمامش کردم و هر لحظهاش هم حسرت خوردم، هم بغض کردم که «میشد» بدون تحمیل این همه «هزینه یادگیری» به اقتصاد و گرده مردم عادی، چقدر راحتتر از این مسیرها به سمت شکوفایی اقتصادی و سیاسی رفت و نکردند و نگذاشتند بکنیم و صرفا زندگی سه نسل را سرشار از حسرت و نداشتن و نرسیدن کردند.
به هر صورت ترجیح میدهم دیگر کتابهایی را نخوانم که به فهمیدن دنیای بزرگمقیاس سیاست و اجتماع کمک میکنند یا لااقل اگر میخوانم آنها را برای یادگیری «شبیهسازی» نکنم و در موردشان هم ننویسم و صرفا آنها را به چشم تجربه بشری در سوی دیگر زمین ببینم و لمس کنم.
به همین منوال، برنامه کتابخوانی را بیشتر روی توصیف گذشته (تاریخ بشر) و نیز فهم جهان در آن سوی اقیانوسها گذاشتم و طبق روال سال گذشته، به کتابهای «جستار روایی» نشر اطراف پناه بردم.
دیدار با دوست خیالی و نیز کتاب نقشههایی برای گم شدن کمک زیادی به فهم این موضوع کردند که زندگی قرار نیست همهاش «برنامه توسعه» باشد و جایی هم باید ایستاد و همهچیز را متوقف کرد و گردش زمین را نظاره کرد و برای چیزهای کوچک بیاهمیت، مثل نوشیدن یک استکان چای با دو نفر از نزدیکان، زمان گذاشت.
در واقع تفکر «زمان من گرانبهاست» و «من باید موفق شوم» را به «زمان من ارزشمند است» و «من هم میتوانم موفق شوم» تغییر دادن ممکن است بیشتر به نفعمان باشد.
در اسفند ماه برنامه توسعه فردی را من بر همین مبنا چیدم. هر چند از تایم باکسینگ استفاده میکنم و هر چند معقتدم روزی یک قدم به جلو برداشتن بهتر از منتظر ماندن برای لحظه بزرگ و کمال انسانی است، اما آن یک قدم را هم با «لذت» برمیدارم و خوشبختانه اسفند ماه ماهی بود که متوجه شوم، بیشتر از پر کردن ساعت و پومودرو برای کار و توسعه، میتوانم با لذتبخش کردن زندگی و کنار رفتن از صحنه رقابت دائمی روزمره و «دویدن برای رسیدن به مترو و اتوبوس» با اندکی آهستهتر راه رفتن حتی، انسانها را ببینم، رویشان بیشتر تمرکز کنم و ساعتهایی را هم به «هیچ کاری نکردن» اختصاص دهم.
از سوی دیگر فکر میکنم سال ۱۴۰۲ باید سالی باشد که این اهمیت دادن را به «ارتباط گرفتن» و «هم صحبتی» تبدیل کنم و بیشتر از آنکه بعد از ظهرها به توئیتر و وبلاگ و کتابخانه پناه ببرم، ساعتی را به صحبتهای انسانی و دوستانه و دیدن افراد مختلف اختصاص دهم.
گزارش سالانه ۱۴۰۱
اینجا کلیک کنید
بخش اول
اما برسیم به مهمترین بخش این گزارش و جایی که برای خواندن و دیدن آن آمدهاید.
لیست کتابهایی که خواندهام:
کتاب
سینوهه، پزشک مخصوص فرعون
نون و القلم
صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی
Guns, Germs, and Steel
مدیریت مالی: مجموعه کتابهای هاروارد
درباره همکاری: مجموعه کتابهای هاروارد
فلسفه تنهایی
فایننس چگونه کار میکند؟
Can’t Hurt me
استارتاپ ناب
وابی سابی
کار همچون زندگی
مدیر اثر بخش
The Secrets of our Success
اسکندر مقدونی
ارتباط بدون خشونت
ناخدایی دیجیتال
نگاهی با دوربین به اقتصاد ایران
پادشکننده
افسانه کاریزما
تلنگر برای ایران
کیفیت حکومت
نامههای واتسلاو هاول
قدرت بیقدرتان
کووید ۱۹ – بازتنظیم بزرگ
مدیر اثربخش
خوب به عالی
دیدار اتفاقی با دوست خیالی
تفکر سیستمی برای رهبران مدارس
نقشههایی برای گم شدن
کاوشی در فرهنگ
علوم ارتباطی
معمای فراوانی
پنجمین فرمان
از قیطریه تا اورنج کانتی
پیرمرد و دریا
جنگ چهرهای زنانه ندارد
چگونه مانند یک امپراطور فکر کنیم؟
تأملات
زندگی در میزند
سال ۱۴۰۱ را باید سال آشتی با پادکست هم بنامم. در این سال بیش از ۹۰ پادکست گوش کردم که مهمترینشان این پادکستها بودند:
پادکست گنبد کبود
دغدغه ایران
تاریخ شفاهی هاروارد ایران
پرچم سفید
پادکست سکه
پادکست اکنون (چهار قسمت)
وقایع اقتصادیه (پویا ناظران)
جافکری (دو قسمت)
Uncomfortable Conversations
Huberman Lab
Navalcast
برنامه توسعه فردی ۱۴۰۱
در ابتدای سال و در هدفگذاری سالانه، روی آموختن چند مهارت تأکید کردم.
مهارتها و میزان درصدی که به آموختن و کاربردی کردنشان قابل اختصاص است را در این جدول میآورم.
مهارت
درصد پیشرفت
سواد مالی پیشرفته (اصول سرمایهگذاری و استقلال مالی)
۵۰
تاریخ بشر و فهم دینامیک سیستم تاریخ
۹۰
تفکر مبتنی بر سناریو و سناریو نویسی
۶۰
ریاضی پیشرفته
20
یادگیری ماشین و هوش مصنوعی
10
میانگین نمره توسعه فردی
46
سواد مالی پیشرفته
اصول پسانداز
درآمد غیر مولد
اصول سرمایهگذاری
همه این مهارتها را تا حدی آزمایش کردم و به خصوص در مورد اصول سرمایهگذاری، با ضرر چند ده میلیونی، متوجه اصل مهم «بودجهبندی» و لزوم پایبندی دقیق به یک بودجه ماهانه شدم. هم اکنون پس از ورود هر درآمدی به کیف پولهای من، آن را به نسبت دقیق بین بودجه ماهانه تقسیم میکنم و تا قبل از آن اقدام به خرج کردن هیچ چیزی نمیکنم.
در عین حال، ترسی که از بیپولی داشتم نیز پس از زندان و بیکاری دو ماههام و کارهای پراکنده فریلنسری از بین رفت و متوجه شدم که بیپولی باید «انگیزه تلاش» باشد و نه ترسی که به خاطر از دست دادن جایگاه و کیفیت بقای مان داریم.
همچنان به این بخش نمره ۵۰ از ۱۰۰ میدهم.
تاریخ بشر و دینامیک سیستم تاریخ انسانی
برای این بخش «فقط» مطالعه نداشتم. از نزدیک در تجربه زندان، با کف جامعه و پایینترین طبقات آن آشنا شدم و روشهای زندگی و همراهی با آنها و این که آنها دنیا را چگونه و با چه عینکی میبینند را مشاهده کردم. به این بخش نمره ۹۰ از ۱۰۰ میدهم.
سناریونویسی
اگر چه اصول آن را یاد گرفتهام، اما دچار و اسیر نوعی کمالگرایی در نوشتن و پردازش سناریوها بودم و مثلا نتوانستم به صورت ماهانه سناریو بنویسم. به همین دلیل نمره آن را ۶۰ از ۱۰۰ در نظر گرفتهام.
ریاضیات پیشرفته
این بخش را تقریبا مرداد ماه متوقف کردهام. روتینش را جایی در میان تجربههای دیگر از دست دادم و دیگر هرگز نتوانستم صبحهای باکیفیت حل مسئله ریاضیاتی داشتهباشم. هر چند تا مباحثی نظیر Knot’s Theory و Riemann Series هم به صورت پراکنده پیش رفتهام و چیزهایی از آن آموختهام؛ اما اینها را به حساب آموختن سیستماتیک و صحیح نمیگذارم و نمره این بخش را ۲۰ از ۱۰۰ در نظر میگیرم.
هوش مصنوعی و یادگیری ماشین
درست است که سه ماه آخر سال را در یک محصول با محوریت هوش مصنوعی گذراندهام، اما گستردگی بیش از حد این دنیا و نیز تنوع بالای آن باعث نمیشوند که بتوانم نمرهای بهتر از ۱۰ از ۱۰۰ در این بخش به خودم بدهم.
منابع انسانی و عملکردی کارکنان
برای این بخش هم نمره خاصی در نظر نگرفتم. حقیقتا نه در جایگاه جذب و استخدام بودم و نه فکر میکنم بشود به این دسته مهارتی نمره داد. خروجی طولانی مدت این بخش و نیز پیچیدگی شاخصهایش باعث میشود به آن نمره خاصی ندهم.
در مجموع، برنامه توسعه فردی ۱۴۰۱، با شاخص کل ۴۶ درصد پیشرفت از ۱۰۰ درصد به اتمام میرسد. تقریبا به «نصف اهدافی که تنظیم کردهبودم» رسیدم و سعی میکنم سال بعد این شاخص را به ۶۰ درصد یا بیشتر نزدیک کنم.
دیرآموختهها و آموختههای جانبی سال ۱۴۰۱
دیرآموختهها
تجربه زندان، منحصر بهفردترین و عجیبترین تجربه من در ۱۴۰۱ بودهاست. هر چیزی که در «تمرین زندگی در شرایط سخت» داشتم را حتی نزدیک به این تجربه نیز نمیدانم. هر چند تجربه تلخی بود، اما بسیار خوشحالم که باعث شد چشمانم بیشتر روی حقیقت باز شوند و عمق روابط انسانی و نیز دینامیک جامعه را از نزدیک، و به صورت عریان تجربه کنم.
جایی از جردن پترسون نقل کردهبودم که در DNA ما، تجربه زندگی اجداد ما، از غارنشینان تا به امروز نهفته است و تمام آن تجربه جایی درون ما قفل شدهاست و تا زمانی که در محیط و شرایط ناشناخته قرار نگرفتهایم، آن ژنها فعال نمیشوند و تا زمانی که فعال نشوند و پروتئینهای جدیدی نسازند، تغییر نمیکنیم و چقدر جالب است که پتانسیل ناشناخته عظیمی درونمان هست از تمام انسانهایی که قبل از ما موفق شدهاند قبل از مرگ ژنهایشان را به دیگری انتقال دهند.
و چون نمیدانیم تمام اجدادمان چه سرنوشتی داشتهاند و چه تجربههایی کردهاند و دقیقا در کدام موقعیتها و شرایط «شکوفا» میشدهاند، مکانها و تجربههای ناشناخته و قرار گرفتن در معرض آنها و پذیرفتنشان و تلاش برای سازگاری با آنها ممکن است باعث شکوفایی حداکثری ما شود.
گویی ما فشرده تمام زندگی قبل از خودمان را یکجا داریم و صرفا محیطها و تجربهها و اعمال ناشناخته است که آنها را آزاد میکند.
من در محیط زندان، تجربه خشونت بیسابقه و وحشیانه و افول شخصیت انسانی در شرایط سخت را به چشمم دیدم و لمس کردم و از روز آزادی به بعد، پذیرش و آرامش بیشتری نسبت به جهان حس میکنم. پذیرشی که حاصل قرار گرفتن در سختترین شرایط قابل تصور برای خودم بود و سربلند از آن بیرون آمدم و نشکستم و تصمیم گرفتم در آن شرایط سخت نیز «انسانیت» و «ارزشهایی که برایم مهم بودند» را حفظ کنم و کردم.
ارتباطات انسانی من نیز که از ابتدای سال با دوره «سواد ارتباطی متمم» شروع شدهبودند، اینجا به کمال رسیدند. مدیتیشن دائمی در یک سال اخیر و «توقف کردن» و «جاری بودن زندگی را تماشا کردن» شاید ابزارهایی بودند که ناخواسته آن دوران حبس را تحملپذیر و آسان کردند و شاید اگر محکومیتی معادل با چند سال هم میداشتم، شاید به صورت کامل به مهارتهای ارتباطی انسانی با همه افراد دست پیدا میکردم. (زندان سیاسی محل تجمع و حضور افراد تقریبا از تمام اقشار بود و هست.)
خواندههای زندان و برنامه توسعه فردی در دو ماه غیبتم را میتوانید از این لینک ببینید.
مهارت دیگری که به من برای دیدن کسب و کار و نیز رسیدن به این کسب و کار جدید کمک فراوانی کرد، دوره «مدیریت محصول بوژان» بود که به همت محمد جعفری برگزار میشود.
دید و مدل ذهنی مدیر محصول، چیزی بود که توانست به لذت بردن من از همگرایی عالی آن با سایر بخشهای کسب و کار کمک فراوانی کند. علاوه بر اینها شبکهای ارتباطی از افراد سختکوش، دقیق و منضبطی یافتم که به نظرم در سالهای آینده بسیاری از آنها به دوستان خوبی برای من تبدیل خواهند شد.
بخش دوم – هدفگذاری سال ۱۴۰۲
اینجا کلیک کنید
برای برنامه توسعه فردی سال ۱۴۰۲، یک تم کلی دارم و آن یادگیری «تئوری بازی» و «اقتصاد» است و مابقی ابزارها و مهارتها را در کنار آن پیش میبرم.
عمیقتر شدن در زندگی نیز هدف مهمی است که با نگارش «کتاب زنده» و نیز «دوری از شبکههای اجتماعی» برای رسیدن به آن تلاش میکنم.
اقتصاد خرد: عرضه و تقاضا، کشش، هزینه فرصت، رفتار مصرفکننده، رفتار تولید کننده، هزینه تولید، بهینهسازی سود، بهینهسازی مطلوبیت، ساختار انواع بازارها
دینامیک تاریخ بشر: شامل رفتارهای اجتماعی بزرگمقیاس و عوامل کنترل کننده آنها
هوش مالی و سرمایهگذاری و درآمد سازی غیر مولد: سال آینده باید روی یادگیری سرمایهگذاری و باید و نبایدهای آن تمرکز کنم. امسال به حدی که بیاموزم، هزینه یادگیری دادهام.
ساختن یک کسب و کار جانبی: روی باشگاه محتوا، دورهای به نام «مدیر محتوا» تعریف کردهام که در حال پرورش دادن و ساختن آن به عنوان محصولی مورد نیاز شرایط اقتصادی دهه آینده در کسب و کارهای دیجیتال ایرانی هستم. این مدل را تا حد امکان به سمت اتوماسیون فرآیندی پیش میبرم و با فلسفه Grit و «روزی یک گام به سمت هدف» تکمیلش میکنم.
رشد کسب و کار: مهارتهای مورد نیاز برای رشد کلاسیک کسب و کار و نیز ارتباط با سرمایهگذاران، مدیران ارشد سایر کسب و کارها، بانکها و متخصصان مطرح را در برنامه امسالم دارم. از لابلای صحبتهای پراکنده افراد مطالب و سرنخهای بسیار زیادی برای آموختن وجود دارند و باید از آنها برای رشد حداکثری صداگرد (که اکنون چیزی کمتر از یک ماه از راهاندازیاش روی وب میگذرد) استفاده کنم.
سال گذشته زمان زیادی را در بحث Learning صرف کردم و ۱۴۰۲ باید بیشتر به سمت استفاده از آن یادگیریها بروم.
برای سال ۱۴۰۲، مجموعه رفتارهایم را طبق این لیست فعالیتها تنظیم کردهام:
با این حساب، برای فصل اول سال، Q1 1402 این اهداف را تنظیم کردهام:
با روزه گرفتنهای متوالی چند ساعته، آب نوشیدن بیشتر، پرهیز از غذای بیرون و فرآوردههای فرآوری شده، به خصوص شکر و نیز حرکت به سمت مدیتیشن روزانه (بیشتر از نیم ساعت در روز)، سلامت جسم و با تمرین ریاضیات و مباحثی که آن بالا اشاره کردم، سلامت ذهن و مغز را تضمین میکنم.
با تمرین پسانداز و سرمایهگذاری، امنیت مالی زندگی را تا جایی بالا میبرم که اگر شش ماه بیکار باشم، آسیب
جدی و خاصی نبینم.
برای این سه ماه ۱۲ کتاب در نظر گرفتهام که ماهانه ۳ کتاب است و چیزی حدود ۱۰۰ صفحه هم باید ماهانه بنویسم. احتمالا بیشترین تلاشم برای نگارش کتابم باشد که عنوان و موضوعش را در این عبارت خلاصه میکنم: «اقتصاد دیجیتال: توجه، تأثیر، و تعامل»
برای بخش «One step at the Time» فصل اول ۱۴۰۲، یک «جعبه ابزار کامل» باید بسازم و حداقل ۱۰ تمپلیت برای مدیریت بهتر تیم محتوا، فهم کسب و کار، چک لیستهایی برای انجام صحیح کار و ساختارمندی تیم روی باشگاه محتوا آپلود میکنم.
بنابراین گزارشهای سالانه، از این به بعد، هر سه ماه یکبار نیز برای سنجش و ارزیابی عملکرد نوشته و روی وبلاگ آپلود میشوند و میتوانید در همین بخش گزارش توسعه مهارتی آنها را مشاهده کنید.
بخش سوم – سناریوهای آینده و سناریوهای کسب و کاری
یا پاسخ به سؤال چه باید کرد؟
چند روز پیش، در سمینار بسیار مهمی شرکت کردم. سمیناری که اساتید و متخصصان مهمی را گردآوری کردهبود. این سمینار بحث صبح را با مبحث اقتصاد کلان و کسب و کارها و بعد از ظهر را با مبحث جامعه و کسب و کارها پیش برد و مخاطبانش هم اکثرا مدیران ارشد و مدیران کسب و کارها بودند.
آموختههای سمینار
سناریوهای اقتصاد کلان
آنچه در این بخش از گزارش میخوانید، ابتدا تحلیل اقتصاد کلان، از دکتر فرهاد نیلی اقتصاددان و استاد دانشگاه است. در تمام بخشهای این گزارش مطالبی را برای توضیح بیشتر آن افزودهام که مفروضات و تحلیلهای شخصی است و ممکن است صحیح نباشند. بنابراین خواهشمندم این سناریوها را به عنوان یک حالت آلترناتیو و یکی از هزاران اتفاق محتمل پیش رو ببینید و بخوانید و «حتما» آنها را با دانش و شهود خودتان بسنجید و نقد کنید.
بخش دوم مطالبی است که در مورد محیط کسب و کار دیجیتال و آینده محتوا بیشتر صحبت میکند.
در این نمودار سناریو، فرض گرفته میشود که دو عامل بسیار مهم در اقتصاد کلان ایران و به تبع آن «محیط کسب و کاری» مؤثر هستند: تغییر در منابع ریالی و تغییر در منابع ارزی.
در این نمودار هر چه به سمت چپ نزدیکتر شویم، اوضاع برای کسب و کارها «بدتر» میشود و تنها سناریوهای امیدوار کننده که بتوانند «سرعت تخریب منابع کسب و کارها» را کاهش دهند، در بخشهای سبز آن به نمایش درآمدهاند.
باز هم فرض میگیریم که تصمیمهای کلان در حوزههای ریالی و ارزی، عمدتا به سمت «بدترین سناریو» حرکت کند (تجربه سالهای متمادی مشاهده روندهای بزرگمقیاس سیاستگذاری کلان در ایران) و بنابراین احتمال حرکت به سمت رکود تورمی همچنان بالاست.
سناریوی امید بخش
در صورتی که در سطح «خارجی» توافق انجام گیرد، و امکان صادرات روزی ۲ میلیون بشکه نفت را داشتهباشیم، یکی از فرضهای سناریو «بازگشت منابع ارزی» است.
در صورتی که در سطح «خارجی» توافق انجام گیرد، و امکان صادرات روزی ۲ میلیون بشکه نفت را داشتهباشیم، یکی از فرضهای سناریو «بازگشت منابع ارزی» است. اگر این وضعیت همزمان با اعمال سیاستهای انقباضی در توزیع ریال و همچنین «سیاست انضباط مالی دولت» صورت پذیرد، در این صورت کسب و کارها با امیدبخشترین سناریو روبرو میشوند. یعنی «افزایش رشد اقتصادی مبتنی بر نفت و تشکیل سرمایه، روند کاهشی تورم در بلند مدت، کاهش نرخ ارز و ثبات نسبی ارز در بازار»
مفهوم این سناریو «رفاه» است.
راهکار کسب و کاری: تمرکز روی جذب سرمایه و «توسعه کسب و کار» به روشهای شناخته شده اعم از Blitzscaling یا راهکارهای رشد همهجانبه و سریع و ورود به بازارهای جهانی یا تمرکز روی جذب حداکثری مخاطبان
در سطح منابع انسانی این وضعیت یعنی بهبود شرایط معیشتی، افزایش جذب کارآموزان و حفظ نیروهای متوسط در کسب و کارها
که اگر این روند بتواند طولانیمدت ادامه داشتهباشد، میتواند به خروجی «کاهش نرخ مهاجرت» و احتمالا «معکوس شدن روند مهاجرت» بینجامد.
سناریوهای شک و تردید
اما در صورتی که وضعیت موجود در سطح خارجی تداوم یابد، و فروش نفت ایران به بازار جهانی حدود ۱ میلیون بشکه در روز باقی بماند، و در صورتی که همزمان در سطوح بالای تصمیمگیری، سیاستهای انضباطی نه به صورت کامل که به صورت موضعی (مشابه وضع امروز) اتخاذ و اجرایی شوند، پایه پولی از ۲۰ تا ۴۰ درصد رشد خواهد کرد.
این وضعیت به پنج حالت مختلف و پنج سناریوی محتمل میانجامد که وضعیت رفاه و کسب و کارها را با شک و تردید روبرو میسازد.
اول – ممکن است این سناریو در سطح کسب و کارها با محدودیتهای سرمایهگذاری و تجارت روبرو شود، یعنی وضعیت اقتصادی به سمت رکود برود و همزمان سرمایهگذاریها متوقف شوند. این یعنی آسیب کلی به «تمام» کسب و کارها وارد میشود و همزمان «کیک اقتصادی» کوچکتر و کوچکتر و ظرفیت رشد کسب و کارها با کاهش روبرو میشود.
دوم – وضعیت کسب و کارها، همزمان با ثبات سرمایهگذاری و ثبات تورم در مرز ۴۰ درصد باقی بماند که به احتمال زیاد این وضعیت برای بسیاری از کسب و کارهایی که به صورت کامل Market – Product Fit نیستند، کشنده و فرسایشی باشد.
سوم – وضعیت بیعملی و کژدار و مریز که همهچیز به سمت بدتر شدن برود و رشد اقتصادی متوقف شود.
از منظر منابع انسانی هر سه تای این سناریوها یعنی نیروهای خوب و سینیور و باتجربه، ممکن است دیگر اساسا «تمایلی» به کار کردن برای دریافت «ریال» نداشته باشند و ابزارهای مدیریتی «مالی» برای جذب آنها کافی نباشد. چرا که به لطایفالحیلی خواهند توانست به سادگی برای کارهای ساده چند هزار دلاری در بیاورند و با رفاه خوبی زندگی کنند.
طبیعتا نیروهای متوسط و ضعیف و تازهکارها هم که بهره اقتصادی خاصی به بنگاه کسب و کاری نمیدهند، از گردونه رقابت حذف میشوند.
خود این وضعیت دو دینامیسم مهم به راه میاندازد. بخشی از این نیروها مجبور به مهاجرت حداقلی هستند، بخش دیگری مجبور به ماندن، آموختن با حقوق بسیار اندک و وابستگی به خانواده یا اطرافیان. در نهایت میزان بیکاری بین نیروهای متخصص و مهاجرت نیروهای متوسط را شاهد خواهیم بود.
بخشی از نیروهای متخصص نیز ممکن است صرفا به دنبال داشتن ثبات بالاتر در دریافت اینترنت یا کاهش هزینههای دریافت هزینه دلاری، از ایران به کشورهای اطراف نظیر امارات، گرجستان، ترکیه، ارمنستان یا آذربایجان مهاجرت کنند؛ یا این که مستقیما برای کار در شرکتهای مهم و اسمی دنیا به سمت دنیای غرب بروند. در نهایت این وضعیت یعنی چنته کسب و کارها از نیروهای خوب و کارآمدی که کسب و کارها هزینه آموزش و تربیتشان را پرداختهاند خالی شده و درست زمانی که نیرو باید برای کسب و کار «صرفه اقتصادی» داشته باشد، او را ترک و در جغرافیای دیگری این سود اقتصادی را تولید میکند.
این سناریو یکی از غمانگیزترین و دردناکترین سناریوهایی است که در صورت تداوم وضع فعلی، به عنوان «اولین حالت» شاهد آن خواهیم بود.
چهارم – که به بهبود تولید و سرمایهگذاری در کوتاهمدت میانجامد و به صورت موقت ممکن است آهنگ افزایش تورم را کاهش دهد. این وضعیت برای کسب و کار یعنی «یک فرصت کوتاه برای تثبیت شدن» و اگر کسب و کارها نتوانند به سرعت خودشان را به این روند برسانند، تشدید وضعیت و پیشبرد آن ممکن است به سمت سناریوهای ناامیدکننده برود.
حفظ منابع انسانی و «حفظ هر چه داریم» در این سناریو بسیار مهم میشود.
پنجم – بالا بودن انتظارات تورمی که منجر به تعمیق رکود میشود. این سناریو در نهایت به سمت کوچکتر شدن کیک اقتصاد برای کسب و کارها و نیز تشدید ناامیدی از ناکارآمدی تصمیمگیران منجر میشود که خروجی ورشکستگی کسب و کارها را در پی دارد.
سناریوهای ناامیدکننده
اما اگر وضعیت ایران در جهان بینالملل بدتر شود و فروش نفت به زیر ۵۰ هزار بشکه در روز برسد و همزمان وضعیت سیاستهای مالی و پولی به سمتی برود که پایه پولی بیش از ۴۰ درصد رشد کند، ۳ وضعیت بسیار ناامیدکننده برای کسب و کارها پیش رو داریم:
وضعیت اول –افزایش تورم به سطوح بالاتر از ۵۰ درصد و شتاب گرفتن نرخ ارز
در این وضعیت ورشکستگی گسترده و مهاجرت نیروهای متخصص و نیز کار دلاری گرفتن نیروها به صورت فریلنسری محتملتر از ماندن شرکتهاست.
وضعیت دوم – افزایش تورم به سطوح بالاتر از ۵۰ درصد و احتمال دلاریزه شدن برخی بازارها
در این وضعیت کمکم درآمد دلاری نیز برای گذران زندگی در ایران مزیت خود را از دست خواهد داد و افزایش قیمتها به «دلار» سراغ اقتصاد ایران میآید. این یعنی چیزی فراتر از ورشکستگی کسب و کارها و خروج متخصصان و سرمایه از آنها.
وضعیت سوم – بدترین سناریوی محتمل که از دست رفتن کارکردهای ریال در «همه بخشهای اقتصاد» باشد که دیگر «هیچ» امیدی به کمر راست کردن اقتصاد ایران بعد از دههها هم وجود نخواهد داشت.
وضعیت کسب و کارهای دیجیتال
کسب و کارهای دیجیتال اما به کدام سمت میروند؟
تقریبا در دو دهه اخیر، کسب و کارهای دیجیتال دو روند مشخص را از سر گذرانیدهاند و اکنون وارد روند سوم میشوند.
ناشناختگی، تازگی، بازار کشف نشده و فرصتهای بیشمار در بازار بیرقیب (اقیانوس آبی)
شناختهشدن، رسمیت یافتن، مخالفت دیدن، ورود رگولاتوری، فرصتهای کمتر در بازار با رقبای جدی (در بخشهایی نظیر سرویسهای دلیوری، غذا، سلامت، بیمه، حمل و نقل و …)
در حالت اول و دوم کسب و کارها میتوانستند با جذب سرمایه و رشد سریع، به پایداری و ماندگاری و تبدیل به سازمان برسند.
تصویر از اکانت لینکدین «نیما قاضی» برداشته شدهاست.
تنها یک تفاوت عمیق برای ساختهشدن اکوسیستم با تمام اکوسیستمهای دیجیتال دنیا وجود داشت و آن وجه «سرمایهگذاری خطرپذیر» به ابعاد و گستردگی اکوسیستمهای دیجیتال دیگر بودهاست.
به هر حال آن زمان میشد با «آزمون و خطا» به سمت پیدا کردن فرصتها و یافتن روش رشد و توسعه و ماندگاری گشت.
خیل استارتاپهای شکست خورده و عدم تطابق «محصول – بازار» حاصل همین آزمون و خطاهاست و با ادبیات نسیم طالب «سیستمهای طبیعی با شکست خوردن میآموزند و بهتر میشوند.» (Via Negativa)
در دنیای محتوا، یکی از جدیترین تحولات در حال رخدادن است و آن ظهور و شتاب گرفتن دنیای هوش مصنوعی در این حوزه است.
هر چند این اتفاق جزو مواردی است که مدتهاست منتظر آن بودیم، اما بیتوجهی به آن و اصرار روی مدلهای کسب و کاری گذشته (نظیر پلتفرمهای تولید/خلق محتوا) یا نرفتن به سمت اتوماسیون همچنان کشنده است.
در سالهای آینده با ارزانتر شدن و با ادبیات کوین کلی «نزدیک صفر شدن» هزینه تولید/خلق محتوا، به سمت ارزشمندتر شدن «Content Structure» و فایلهای راهنما خواهیم رفت و البته مدل CCaaS که در سالهای گذشته به صورت انسانی صورت میپذیرفته است، به سرعت به سمت CCAIaaS گرایش پیدا میکند.
خود این مسئله باعث بروز دو دینامیسم بزرگ در محتوای فارسی و البته انگلیسی میشود.
حالت اول – بیارزش شدن محتواهای ویکی، اطلاعاتی و توصیفی (Wiki, Informative, Descriptive)
حالت دوم – با ارزشتر شدن محتواهای انسانی (Human Authentic Content)
حالت اول میتواند به سمت کاهش کار کارشناسان محتوا و تقلیل کارشان به «ادیتور محتوای ماشین» منجر شود که با توجه به وضعیت اقتصادی و سناریوهایی که شرح دادم، تغییر شغل و رفتن به سایر فیلدهای دنیای دیجیتال (مهاجرت کاری) یا تغییر جغرافیای زندگی (مهاجرت همهجانبه) از نتایج و خروجیهای آن خواهد بود.
حالت دوم میتواند به سمت افزایش رونق بازار آموزش مهارتهای منحصر کننده نظیر نوشتن به لحن و زبان انسان و نیز رونق گرفتن ترفیع کارشناسان محتوا به «نویسندگان»، «کپیرایترها»، «خلاقنویسها» و … شود. همچنین این حالت باعث ظهور مدلهای جدید کسب و کاری میشود که در آن AI میتواند جایگزین کار یدی و انسانی در بخشهای «تکراری» آن شود. درست مانند اتفاقی که با ظهور رباتها، در بخشهای مختلف صنعت رخ دادهاست و وظایف ملالآور، خطرناک و تکراری به ماشینهای غیر هوشمند سپرده شدهاند.
چه باید کرد؟
اما برسیم به بخش نهایی این گزارش و همچنین صحبت از این که در این بازی بزرگ که بیشتر سناریوها از سمت و سوی دیگری روانه میشوند، یک کسب و کار باید چه کارهایی انجام دهد تا «حداقل آسیب» را ببیند؟ (دقت کنید که آسیب ندیدن تقریبا در یک سناریو امکان دارد که خود آن سناریو هم جزو مواردی است که اقتصاددانان بزرگ کشور با شک و تردید به آن مینگرند.)
در این قسمت باز به برخی از راهکارهای اقتصاددانان، جامعهشناسان و امثالهم رجوع میکنم و بخشی از گفتهها و توضیحاتشان را با توضیح بیشتر مینویسم.
اول – حفظ و تثبیت نقدینگی، انضباط مالی
اولین راهکار این است که کسب و کار روی مفهوم «انضباط مالی» و پیشگیری کامل از ریخت و پاش هزینه کند. یعنی بودجهبندی دقیق، پایبندی به بودجه و استفاده از راهکارهایی که قبلا امتحان شده و جواب گرفتهاند.
برای پیشگیری از بدهکاری و از دست دادن ارزش پولی نیز، کسب و کارها ممکن است به سمت سرمایهگذاری روی «سپر تورمی» و کالاهایی بروند که ارزششان در برابر ریال حفظ میشود.
دوم – توجه ویژه به منابع انسانی
آنچه باعث میشود افراد دور و بر شما بمانند، دیگر نمیتواند «اهرمهای تشویقی مالی» باشد. سقوط ارزش ریال در برابر دلار و نیز حقوق حداقلی که کارکنان متخصص در همهجای دنیا دریافت میکنند، هرگز توسط کسب و کارها، حتی پولدارترین آنها نیز قابل جبران نیست.
بنابراین لازم است مدیران بیش از پیش روی فاکتورهایی که باعث ایجاد «انرژی احساسی» میشوند سرمایهگذاری کنند. این فاکتورها به نوعی «سرمایه فرهنگی ایرانیان» هستند و باعث میشوند «انرژی کارکنان برای ماندن کنار شما» در محیطی منحصر به فرد که برایشان ساختهاید حفظ شود و «کمتر» ریزش داشتهباشند.
این موارد در فرهنگ ایرانی شامل «نوروز، چهارشنبه سوری، شب یلدا» و امثالهم هستند.
در حقیقت باید درون شرکت چیزهایی به کارکنانتان بدهید که در بیرون قابل دسترسی نیستند. مواردی نظیر «عدالت توزیعی، عدالت رویهای، و نیز امنیت، آزادی، برابری، شنیده شدن، حس تقدیر و ارزشمندی، حس دیدهشدن»
اینها مواردی هستند که میتوانند افراد را کنار شما نگه دارند.
یادتان باشد که کارمندان شما به «موضعگیریهای اجتماعی» شما در برابر پیشامدهای اجتماعی بسیار حساس هستند و اگر چه به شما نمیگویند، اما زیر «رادار» آنها هستید.
جریان «شنیدن از کارمندان» به صورت منظم را فراموش نکنید. آنها چیزهایی میبینند که شما ممکن است هرگز نتوانید ببینید.
سوم – پادشکنندگی
داشتن دید «بدبینی» به کسب و کار و باز خلق فرآیندها و رویهها و توجه به «موتور خلق پول» سازمان ضرورت دارد.
ضروری است که روی آموزش خودتان و نیز آمادگی روانی برای مقابله با بحران به صورت جدی سرمایهگذاری کنید.
ضروری است که دایره آشنایان و افراد قابل اعتمادتان را که در موارد بحرانی بتوانید به آنها مراجعه کنید را بازبینی و تثبیت کنید.
ضروری است که برای هر یک ریال که در سازمان خرج میشود، توجیه داشته باشید.
ضروری است که جریان ورود سرمایه و نیز جذب سرمایه بیش از حد نیاز، را جدی بگیرید. (برای این کار نیاز به مهارتهای مذاکره، دانش مالی خوب و نیز صبر و حوصله بسیار زیاد) دارید.
این تحلیل هم ممکن است به شما در دیدن آنچه نادیده است کمک کند.
این تصویر رو ماهها قبل دانلود کردم و لینکش رو ندارم.
ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما میآید
و زمین از خون پرستوها رنگین است؟
دامن صبح بگیر
و از سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این دره غم میگذرند؟
۶ دیدگاه
سلام آقای مشیرفر. عیدتون مبارک با تاخیر:) امیدوارم به اهدافی که برای سال جدید گذاشتین برسین.
گزارشهایی که به صورت ماهانه و سالانه مینویسید واقعاً جذابه و به قول خانم سعیده و نرگس آدم بهش حسودیش میشه.
منم چند وقتی هست که بلاگم رو راه انداختم و گفتم بیام اینجا به شما هم معرفی کنم. البته حس خوبی نسبت به نوشتههام ندارم حس میکنم خوب نیستن و بدرد نمیخوره ولی خب دیگه با خودم قرار گذاشتم کمتر کمالگرایی کنم و همینجوری دست و پا شکسته هم شده بنویسم تا ببینم چی میشه. آدرس: hashemalavi.ir
یکی دو تا سوال هم اگه مشکلی نیست من در مورد این برنامهریزی و هدفگذاری بپرسم ازتون. بیشتر مربوط میشه به ابهام و چالشی که من خودم برمیخورم تو اینجور موضوعات.
اول اینکه آیا شما هدفهاتون تغییر نمیکنه در طول سال؟ مثلاً یک دفعه یک اتفاق جدید بیفته یا فرصت جدید پیش بیاد و کل برنامه قبلی بره رو هوا و نشه انجامش داد. از این جهت که من خودم پارسال اینجوری شدم و چند بار اهداف و اولویتهای خودم رو عوض کردم. هنوز هم نمیتونم باور کنم که تو یک سال انقدر اتفاق بتونه بیفته. شایدم خاصیت کم سن بودن خودم باشه. نمیدونم.
دوم اینکه اگه مشکلی نیست منم به سبک شما از این به بعد رو وبلاگم از این گزارشهای ماهانه بنویسم چون خیلی جالبه برام . حس میکنم اینجوری آدم انگیزه بیشتری میگیره تا برنامههای خودش رو کاملتر انجام بده. اون چک لیستهایی هم که گذاشتین رو ازش الهام گرفتم و برای خودم هم درست کردم. خیلی چیز جالبیه بنظرم.
سلام آقای مشیرفر نازنین
خیلی خیلی زیبا نوشتین و منم مثه خانم سعیده به شما حسودیم شد.این سبک و سیاق نوشتن نوشتن شما بسیار زیبا و عالیه .من مشکلم اینه که نمیدونم از کجا باید شروع کنم و یا مطالب مهم رو از کدوم سایت ها دریافت کنم. ممنون میشم کمی راهنمایی کنین منو و لیست پیج هایی که شما برای آموزش از اونا کمک میگیرین رو بهمون معرفی کنین.
درود بر شما
ممنونم از اظهار لطفتون
حقیقتش رو بخواید از منابع خیلی گستردهای دارم استفاده میکنم.
اجازه بدید برنامه روزانه رو خدمتتون تقدیم کنم.
فقط خدمتتون بگم که این برنامه ممکنه «فقط» برای من کار کنه و صرفا به چشم یه تجربه بهش نگاه کنید و نه دستور العمل یا هر چیز دیگهای.
به صورت نرمال روز من از ۴:۳۰ صبح شروع میشه.
با خوردن دو لیوان آب، کشش و تقویت عضلات میان تنه و پایین تنه (برای این که دیسک کمر اذیتم نکنه)
۱ ساعت بعدی معمولا دارم کتاب میخونم.
۱ ساعت بعدی برای نوشتن اولویتهای روز، دوش گرفتن، چک کردن اخبار با Innoreader و سوشال مدیا پیش میره. (بیشتر ایدههایی که به ذهنم میاد از اینو ریدره)
بعضی وقتها این ۱ ساعتها صرف آشپزی یا تمیز کاری یا کارای دیگه هم میشن که مقطعیاند.
تا رسیدنم به محل کار یا توی فیدیبو یا طاقچه دارم کتاب میخونم یا اخیرا سعی میکنم خیلی Mindful قدم بزنم یا با آدما حرف بزنم و مثلا وقتی رسیدم ایستگاه حقانی، ۱۵ دقیقهای میشینم تو پارک و هواخوری میکنم (الان فصل بهتریه و فصول دیگه هم هست ولی خب کمتره)
محل کار که با نوشتن شروع میشه و کار فکری
قبل از ناهار یه ساعتی روی «باشگاه محتوا» زمان میذارم.
موقع ناهار خیلی Mindful میرم سمت غذا خوردن
بعد از ناهار باز تسکهای کاری و نهایتش ۱۸ کوچینگهام شروع میشه و بعدش راه میفتم تا خونه معمولا پیادهروی میکنم. این بار با پادکست یا موزیک.
لیست پادکستها همونایی هستند که دارم و اگه مایل بودین این لیست کست باکس منه:
منابع اطلاعاتی من تا حدی همون اخبار اینوریدر، سوشال مدیا، یوتیوب و ویدئوهای پیشنهادیش، جملات و کلمات و عبارتهای کلیدی کتابهام، پادکستها و تمام کلیدواژههاییه که میشنوم.
برای یادگیری معمولا از ترکیب «متمم، فرادرس، آکادمی خان» استفاده میکنم. پستهای قدیمی وبلاگ شعبانعلی هم که گنج فراموش شدهاند.
بخش مهمی از یادگیری من از ارتباط با آدماست. از مسئول ایستگاه گرفته تا رفتگر شهرداری تو پارک و همکاران، مغازهداران دور و برم، کارگرانشون، تا حدی بچههای کار و …
از اونا هم چیزای زیادی یاد میگیرم.
تو اینستاگرام از «اقتصاد تومان» مطالب و کلیدواژههای خوبی یاد گرفتم.
ماهنامه کاغذی «تجارت فردا» رو هم بعضی وقتها میخرم و تورق میکنم در ساعتهای مرده روز.
غیر از اینا معمولا وبلاگهای دوستان متممی رو هم میخونم. از جمله مهمترینشون
فواد انصاری
هیوا شم
حمید طهماسبی
امیر پورمند
سعیده احمدزاده
محمدصادق اسلمی
امیر تقوی
علیرضا داداشی
گزارههای علی نعمتی شهاب
امین کاکاوند
امید امرایی
بابک یزدی
دکتر عبده تبریزی
بهاره آروین
پویش فکری توسعه
دکتر سریعالقلم
میثم مدنی
دکتر شامی زنجانی
فرناز ابراهیمزاده
محمد اسدی
دکتر کلامی هریس
اینها هم فید وبلاگخوان من هستند که پیوسته دارن به روز میشن.
سلام آقای مشیرفر. عیدتون مبارک با تاخیر:) امیدوارم به اهدافی که برای سال جدید گذاشتین برسین.
گزارشهایی که به صورت ماهانه و سالانه مینویسید واقعاً جذابه و به قول خانم سعیده و نرگس آدم بهش حسودیش میشه.
منم چند وقتی هست که بلاگم رو راه انداختم و گفتم بیام اینجا به شما هم معرفی کنم. البته حس خوبی نسبت به نوشتههام ندارم حس میکنم خوب نیستن و بدرد نمیخوره ولی خب دیگه با خودم قرار گذاشتم کمتر کمالگرایی کنم و همینجوری دست و پا شکسته هم شده بنویسم تا ببینم چی میشه. آدرس: hashemalavi.ir
یکی دو تا سوال هم اگه مشکلی نیست من در مورد این برنامهریزی و هدفگذاری بپرسم ازتون. بیشتر مربوط میشه به ابهام و چالشی که من خودم برمیخورم تو اینجور موضوعات.
اول اینکه آیا شما هدفهاتون تغییر نمیکنه در طول سال؟ مثلاً یک دفعه یک اتفاق جدید بیفته یا فرصت جدید پیش بیاد و کل برنامه قبلی بره رو هوا و نشه انجامش داد. از این جهت که من خودم پارسال اینجوری شدم و چند بار اهداف و اولویتهای خودم رو عوض کردم. هنوز هم نمیتونم باور کنم که تو یک سال انقدر اتفاق بتونه بیفته. شایدم خاصیت کم سن بودن خودم باشه. نمیدونم.
دوم اینکه اگه مشکلی نیست منم به سبک شما از این به بعد رو وبلاگم از این گزارشهای ماهانه بنویسم چون خیلی جالبه برام . حس میکنم اینجوری آدم انگیزه بیشتری میگیره تا برنامههای خودش رو کاملتر انجام بده. اون چک لیستهایی هم که گذاشتین رو ازش الهام گرفتم و برای خودم هم درست کردم. خیلی چیز جالبیه بنظرم.
خیلی ممنون ازتون. خداقوت:)
درود هاشم جان
خیلی ممنونم از لطفت
سال نوی تو هم مبارک باشه.
حتما به وبلاگت سر میزنم.
اما در مورد سؤالاتت
اول این که تغییرات میانی و جرئی اند و من برای سال یه «تم» دارم: مثلا تم آموزش اقتصاد که به صورت کلی پیگیری میشه و کل سال من به این موارد فکر میکنم.
بعضیهاش واقعیتش مال بازه سنی منه. من در دهه چهارم زندگیام هستم و تا حد زیادی مسیرم تثبیت شده تا حالا و تغییراتش آن چنان زیاد نیست.
فایده نوشتن گزارش هفتگی و ماهانه رو بعدها خواهی دید. این رو خیلی جدی میگم.
با مهر
یاور
سلام آقای مشیرفر نازنین
خیلی خیلی زیبا نوشتین و منم مثه خانم سعیده به شما حسودیم شد.این سبک و سیاق نوشتن نوشتن شما بسیار زیبا و عالیه .من مشکلم اینه که نمیدونم از کجا باید شروع کنم و یا مطالب مهم رو از کدوم سایت ها دریافت کنم. ممنون میشم کمی راهنمایی کنین منو و لیست پیج هایی که شما برای آموزش از اونا کمک میگیرین رو بهمون معرفی کنین.
درود بر شما
ممنونم از اظهار لطفتون
حقیقتش رو بخواید از منابع خیلی گستردهای دارم استفاده میکنم.
اجازه بدید برنامه روزانه رو خدمتتون تقدیم کنم.
فقط خدمتتون بگم که این برنامه ممکنه «فقط» برای من کار کنه و صرفا به چشم یه تجربه بهش نگاه کنید و نه دستور العمل یا هر چیز دیگهای.
به صورت نرمال روز من از ۴:۳۰ صبح شروع میشه.
با خوردن دو لیوان آب، کشش و تقویت عضلات میان تنه و پایین تنه (برای این که دیسک کمر اذیتم نکنه)
۱ ساعت بعدی معمولا دارم کتاب میخونم.
۱ ساعت بعدی برای نوشتن اولویتهای روز، دوش گرفتن، چک کردن اخبار با Innoreader و سوشال مدیا پیش میره. (بیشتر ایدههایی که به ذهنم میاد از اینو ریدره)
اونجا لیست من اینه: Innoreader Archive
بعضی وقتها این ۱ ساعتها صرف آشپزی یا تمیز کاری یا کارای دیگه هم میشن که مقطعیاند.
تا رسیدنم به محل کار یا توی فیدیبو یا طاقچه دارم کتاب میخونم یا اخیرا سعی میکنم خیلی Mindful قدم بزنم یا با آدما حرف بزنم و مثلا وقتی رسیدم ایستگاه حقانی، ۱۵ دقیقهای میشینم تو پارک و هواخوری میکنم (الان فصل بهتریه و فصول دیگه هم هست ولی خب کمتره)
محل کار که با نوشتن شروع میشه و کار فکری
قبل از ناهار یه ساعتی روی «باشگاه محتوا» زمان میذارم.
موقع ناهار خیلی Mindful میرم سمت غذا خوردن
بعد از ناهار باز تسکهای کاری و نهایتش ۱۸ کوچینگهام شروع میشه و بعدش راه میفتم تا خونه معمولا پیادهروی میکنم. این بار با پادکست یا موزیک.
لیست پادکستها همونایی هستند که دارم و اگه مایل بودین این لیست کست باکس منه:
https://castbox.fm/cl/317516
منابع اطلاعاتی من تا حدی همون اخبار اینوریدر، سوشال مدیا، یوتیوب و ویدئوهای پیشنهادیش، جملات و کلمات و عبارتهای کلیدی کتابهام، پادکستها و تمام کلیدواژههاییه که میشنوم.
برای یادگیری معمولا از ترکیب «متمم، فرادرس، آکادمی خان» استفاده میکنم. پستهای قدیمی وبلاگ شعبانعلی هم که گنج فراموش شدهاند.
بخش مهمی از یادگیری من از ارتباط با آدماست. از مسئول ایستگاه گرفته تا رفتگر شهرداری تو پارک و همکاران، مغازهداران دور و برم، کارگرانشون، تا حدی بچههای کار و …
از اونا هم چیزای زیادی یاد میگیرم.
تو اینستاگرام از «اقتصاد تومان» مطالب و کلیدواژههای خوبی یاد گرفتم.
سایتهای اقتصاد آنلاین و مجله بازخورد، وبلاگهای پل گراهام و ویتالیک بوترین رو میخونم.
ماهنامه کاغذی «تجارت فردا» رو هم بعضی وقتها میخرم و تورق میکنم در ساعتهای مرده روز.
غیر از اینا معمولا وبلاگهای دوستان متممی رو هم میخونم. از جمله مهمترینشون
فواد انصاری
هیوا شم
حمید طهماسبی
امیر پورمند
سعیده احمدزاده
محمدصادق اسلمی
امیر تقوی
علیرضا داداشی
گزارههای علی نعمتی شهاب
امین کاکاوند
امید امرایی
بابک یزدی
دکتر عبده تبریزی
بهاره آروین
پویش فکری توسعه
دکتر سریعالقلم
میثم مدنی
دکتر شامی زنجانی
فرناز ابراهیمزاده
محمد اسدی
دکتر کلامی هریس
اینها هم فید وبلاگخوان من هستند که پیوسته دارن به روز میشن.
بیشتر رفرنسهای مطالعه و یادگیریمو البته تو گزارش توسعه مهارتی ۱۴۰۱ آورده بودم.
بهت حسودیم شد.
برنامه ریزی که راحته. با این سیستم حتی پیجوییاش هم راحته. حسودی نداره چیزی که میتونه به راحتی اجرا بشه.