گزارش خرداد ۱۴۰۱

به رسم و سیاقی که از انتهای سال ۱۴۰۰ شروع کرده‌ام، گزارش توسعه فردی خرداد ماه را هم اینجا می‌نویسم.

تمام گزارش‌ها و هدف‌گذاری‌ها و نقشه راه توسعه مهارتی را هم اینجا می‌توانید پیدا کنید:

خرداد ۱۴۰۱ را اگر «ماه عسل پادکست» بخوانیم، به نظرم بیراهه نرفته‌ایم. در این ماه بیشتر از هر فرم دیگری روی «پادکست» تمرکز داشتم و بیشتر زمان آزادم را صرف شنیدن پادکست کردم.

البته در میان بیشترین سهم به پادکست «گنبد کبود» و داستان‌ «هزار و یک‌شب» رسید.

واقعا حیف است که متن معرفی‌شان را یکبار دیگر با هم نخوانیم:

برآنیم تا بسازیم،
نه از جنس سوختن و ساختن،
برآنیم تا بناکنیم.
خشت روی خشت بگذاریم.
آن‌چه از پیشینیان به ما رسیده، بخوانیم،
با شیوه‌ای نو بخوانیم،
آن‌طور که در جان‌مان بنشیند.
میراث‌مان را بشناسیم،
ریشه‌های‌درخت‌کهن‌ادبیات، تاریخ و هنر سرزمین‌مان را بیابیم.
بدون آگاهی چطور می‌توان از چیزی – هرقدر ارزنده- پاسداری کرد؟
ما برآنیم تا با یاری ادبیات و کلمات، با یاری هنر و تاریخ، به آگاهی برسیم، باور داریم آگاهی نجات‌بخش است.
آگاهی دریچه‌ی نور است که مسیر را برای‌مان روشن و هموار می‌کند.
ما برآنیم تا چراغی بیافروزیم،
زیر گنبد کبود.
گروه‌‌فرهنگی-هنری‌گنبدکبود

درباره گنبد کبود:
گنبد کبود جایی‌ست برای گم‌شدن میان کلمه‌هایی به قدمت حافظه‌ی‌ جهان.
ما در گنبد کبود متون کهن فارسی رو با شیوه‌ای نو می‌خونیم تا به فراموشی سپرده نشن، تا بتونیم در زندگی روزمره دقایقی رو به مرور آثار فارسی که همیشه دوست داشتیم بخونیم، اختصاص بدیم.
ما اینجا باهم داستان میخونیم، شعر میخونیم و از دل کلمات تاریخ و اسطوره ها و ریشه ها رو بیرون میکشیم تا از لایه های زیبای کلمات عبور کنیم و به عمق میراثی که برامون به یادگار مونده برسیم.

غیر از ۳۱ بخش از گنبد کبود، میهمانان شنیداری من در خرداد ماه شامل این لیست شدند:

از پادکست سکه مهم‌ترین خوراک فکری را یاد گرفتم:

برایم خیلی مهم است که این سخن را جدی بگیرم. «قدرت اصلی یک مدیر حق امضایش نیست، بلکه جریانی است که راه انداخته است و دیگران حاضرند حتی بدون حضور او آن را ادامه دهند و پیش ببرند.»

مقالات آنلاین و آفلاین

این ماه مقالات آنلاین جذابی مطالعه کردم. هم در مورد بحث خواندن روی اوراق چاپی یا کیندل و هم بحث «اخلاق در تصمیم‌گیری» که مایکل سندل در دانشگاه هاروارد به صورت ویدئویی ارائه کرده‌است. این ویدئوها نوعی بحث تکمیلی روی بحث «اخلاق در تصمیم‌گیری» بودند که البته ‌هم‌چنان آن‌ها را ادامه خواهم داد:

خرداد ماه اما ماه مهارت‌آموزی آنلاین هم بود و من بنا به نیازی که داشتم این ماه روی درس «مدیریت در شرایط ابهام» متمرکز بودم و البته متوجه شدم که مشکلات سنگین کسب و کاری که الان درگیرش هستیم، بهترین زمان برای رشد و توسعه ماست.

مهارت‌های ارتباطی را هم هم‌سنگ داستان مدیریت ابهام پیش برده‌ام و خوشحالم که این ماه بسیار غنی بود.

برنامه کتاب‌خوانی اما با سرعت خوبی پیش نمی‌رود. شاید چون برای فهم کتاب‌ها باید زمان بیشتری بگذارم و دوست ندارم کتاب را سرسری و صرفا به خاطر پر کردن ستون‌های اکسل بخوانم.

خرداد ماه تقریبا دو کتاب از ماه قبل را به اتمام رساندم و دو کتاب جذاب دیگر را شروع کردم.

خواندن کتاب The Secrets of Our Success و مدیر اثر بخش همانند آبی است که روی آتش می‌ریزند. هم به تفکر پویا کمک فراوانی می‌کند و هم باعث می‌‍شود بدانیم قبل از ما و بعد از ما احتمالا چه بر سر جهان خواهد آمد و به قول هاینریش ما “A Puzzling Primate” چگونه می‌اندیشیم و چگونه تصمیم می‌گیریم و چگونه نه تنها تاریخ که بخشی از سازندگان و جریان‌سازان تاریخ بشری باقی می‌مانیم.

کشف این دوگانگی هم که قبلا در کتاب «تاریخ چیست» اثر «کار» خوانده بودم هم جالب است: ما هم بر تاریخ تأثیر می‌گذاریم و هم از مسیر آن تأثیر می‌پذیریم.

گزارش زندگی فردی

دیتاکس کامل

این ماه دیگر احتمالا تا پنح سال آینده، آخرین ماهی باشد که به پدیده «شبکه اجتماعی» سر زده‌باشم. برای پیدا کردن دلیلش یک روز تمام «لاگ» تمام فعالیت‌ها، از خمیازه کشیدن صبح تا ساعت رسیدن به ایستگاه مترو و «تمام ریز فعالیت‌های روزانه» را با بی‌رحمی تمام یادداشت کردم و متوجه شدم چیزی حدود ۴ ساعت در روز به «ولگردی» در شبکه‌های اجتماعی‌ام می‌گذرانم.

و البته باید به مشکل بزرگ‌تری هم اشاره کنم: خستگی ذهنی بعد از آن و عدم تمرکز در طول روز.

در تقریبا یک هفته‌ای که دیگر به هیچ شبکه‌ای پا نگذاشته‌ام، وقت آزاد بسیار بیشتری دارم و اتفاقا تمرکزم برای انجام کارها، دوباره به حالت «لیزری» برگشته‌است: تمرکز کامل روی یک تسک در یک زمان تا اتمام و سپس رفتن به بعدی.

کتاب زنده

اما از نوشتن که دست برنداشته‌ام و به دنبال جایی بودم که درون ذهنم را نه به صورت نوشته «رسمی وبلاگی»، بلکه به صورت کاملا خودمانی و کاملا صمیمانه و غیررسمی بنویسم. کتاب زنده حاصل این تلاش است.

برنامه روتین زندگی و ورزشی

هم‌چنان با همان سرعت سابق پیش می‌رود و همه چیز عالی است. در ماه آینده فقط باید تعداد ساعت‌های دوچرخه سواری و مطالعه GMAT را بیشتر و جدی‌تر کنم و چهار روز در هفته به این قسمت بپردازم.

برای ماه آینده دیگر کم‌کم باید «کاملا» روی «هوش مصنوعی» و «منابع انسانی» متمرکز شوم.

این گزارش را هم کنار مابقی در صفحه گزارش‌ها آپلود می‌کنم.

۳ دیدگاه

  1. سلام یاور جان. شما از اون آدمهایی هستی که هم میشه بهت حسادت کرد و هم ازت الگو و انرژی گرفت؛ من خودم ترجیح میدم گزینه دوم رو انتخاب کنم.

    1. محسن جان
      خیلی دلم میخواست میتونستم مثل تو ساز بزنم. واقعیتش رو بخوای، به صورت دزدکی بعضیا میرم پست هاتو نگاه میکنم و از نگاهت به مسائل و دنیا لذت میبرم.
      ممنونم از نظرت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *