درباره آموختن اصیل و کارآمد در گفتگو با مریم

اصالت آموختن در چیست؟
آموختن به چه معناست؟

 

تجربه آموختن اصیل مریم جان، همانند راهپیمایی با چشمان بسته در شوره زار با پاهای برهنه است.

غوطه ور شدن میان داده ها و مسیرهای تازه و عطشی که با آن شور نمکزار فرو نمی نشیند.

اما چه چیزی قرار است تو را در این راه پیش ببرد؟

به سمت و سویی که با چشمان بسته و پاهای رنجور به سلامت از آن رد شوی و به دشت امن احساس دانستن برسی؟

تقریبا فقط «شانس».

اما اگر از زیر چشم بندت به اطراف بنگری، چتد دسته مختلف به سادگی قابل تشخیص اند.

آنانی که هنوز در دشت تجربه و ندانستن نشسته اند.

وارد این شوره زار نمی شوند.

زیرسایه به هضم و نشخوار دانسته های قبلی شان می پردازند.

به هیچ قیمتی حاضر نیستند آسایش نفهمیدن را ترک کنند.

آنانی که وارد شوره زار شده اند.

اما با نخستین سوزش پاهایشان به عقب باز می گردند و فرار می کنند.

آنانی که در میان شوره زار، از «توهم دانستن»، ایستاده نمک سود شده اند.

آنانی که با وجود آزمودن همه جهت ها، هنوز هم از آزمودن خود دست نکشیده اند، به همه سو می روند.

و در نهایت “آموزندگان اصیل”
 آموختن به چه معناست؟

آموزندگان اصیل آنانی هستند که بر اساس میزان سوزش زخم هایشان می دانند “نباید” به کدام سو بروند.

کی نباید حرکت کنند. کی باید حرکت کنند.

آنان که با تمام قوا به دنبال یافتن نقص دانسته های قبلی می گردند.

آنان که همواره می توانند با تمام وجود، لیستی بلند بالا، دقیق و کامل از اندیشه های خودشان که نیاز به نقد دارد، فراهم کنند.

آنان که می توانند یک نفس سی صفحه در مورد خودشان بنویسند.

آنان که مفهوم «هستن» را در «شایستن» جسته اند.

آنان که برای خود بودن «هزینه» داده اند.

آنان که در زندگی با «زمان» مسابقه می دهند. آنان که تا لحظه آخر از مبارزه دست برنداشته اند.

اگر میخواهی به این دسته بپیوندی، همین امروز دو برگ کاغذ در دستت بگیر.

روی یک کاغذ همه «مثبت» های وجودت را بنویس.

آن دیگری مزه تلخ تری خواهد داشت. رویش ضعف هایت را بنویس: هر چه که نداری، هر چه که میخواهی داشته باشی.

این نخستین گام تو در ورود به شوره زار دانستن و شناخت خودت بود. مبارکت باشد!

حال روزی یک ساعت فازغ از همه آدم و عالم با خودت خلوت کن. یک ساعتی که میتوانی به چهار پانزده دقیقه بشکنیش.

این تنهایی خودخواسته روزانه، دومین گام تو خواهد بود.

آن یک ساعت اگر هیچ کاری هم نکردی، باز مال خودت هستی.

قلم به دست بگیر. دو نامه بنویس: یکی برای خودت “ده سال گذشته” و دیگری برای خودت “ده سال آینده”.

میدانی مهم ترین کلید آموختن و تغییر در چیست؟

«برنامه ریزی انتخاب نکردن ها» 

چه چیزهایی را چگونه و تا کجا باید پیش بردن.

بعد از شناختن خودت و وقتی نخستین دو گام را در شوره زار برداشتی، حال وقتش رسیده است که چشم بند بر چشمت بگذاری.

دردناک تر این که برای فهمیدن این که چگونه و تا کجا باید ادامه دهی، هیچ راهی جز آزمودن با پاهای برهنه در شوره زار نداری.

این مسیر همانند خود زندگی در “تنهایی مطلق” پیموده می شود.

شطرنجی است که سرباز و شاه و رُخ و وزیرش را در بازی زندگی «خودت» می چینی. خودت مسیرها را میبینی و تا ابد مسئول بازی «خودت» هستی.

در این بازی اما به خاطر بسپار: بازی کردن با حریف قدرتمندتر و باهوش تر، تو را «قوی تر» و «باهوش تر» می کند.

 

 

 

نامه به رها

شوق به دانستن و عشق به ندانستن، شطرنج زندگی، جای خالی باورها، قدر رویاهایت را بدان، شجاع باش، مراقب سکه های تقلبی باش، اسب تروا

 


ارغوان

پنجه خونین زمین

دامن صبح بگیر

و از سواران خرامنده خورشید بپرس

کی بر این دره غم می گذرند؟

۳ دیدگاه

  1. آنان که برای خود بودن هزینه داده اند
    یاور عزیز، این جمله که عنوان کردی برای من خیلی دلنشین بود. ایستادگی برای خود بودن خیلی سخته و فکر می کنم خیلی هم به شجاعت احتیاج داره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *