من معمولا ماههاست که هیچ خبری را دنبال نمیکنم.
مدتهاست که تمام دریافتیهایم از جهان از دوستان بیهیجان و خاموشی است که ماهها و سالها قبل نوشته و به یادگار گذاشتهاند.
بیشتر دریافتی های من از کتاب است. آن را شبیه گفتگویی میدانم با کسی که هم از من عاقلتر است و هم قرار است سر صبر و فرصت برایم حرف بزند و من با اشتیاق و هوس تمام بشنوم و ضبط کنم و بیاموزم. بیشتر این روزها «آرشیو» سخنرانیهای بزرگ رهبران جهان را کاویدم و با شور و اشتیاق پای صحبت بزرگانی نشستم که گرچه خودشان نیستند تا ببینند، اما تأثیر سخنان عمیقشان بر زندگی ما همچنان جاری است: از مارتین لوتر کینگ تا گاندی، کندی، ماندلا و البته بیشتر از همه خواندن چند باره «اعلامیه استقلال آمریکا» جزو مهمترین لذتهای این ماه بودهاست.
با این مقدمه، چند هفتهای است که مشغول خواندن کتاب «A Promised Land» از باراک اوباما شدهام. تا یادم نرفته است بگویم که این کتاب از «صفحه ۳۰» قابل خرید است؛ البته اگر با چاپ با کیفیت کمتر از اصلی و قطر بسیار بالاترش کنار میآیید.

قویا معتقدم (فارغ از سیاستهای اجراییاش) که اوباما شخصیتی منحصر به فرد و قوی داشت و بیشتر درسهایی که در حوزه رهبری میگیرم از سخنرانیها، رفتارها و جهانبینی او بودهاست. در واقع اوباما جزو افراد الهام بخش زندگی من است و خواندن کتابی با قطر حجیم و هزاران صفحهای از بیوگرافی او، هم لذتبخش است و هم بسیار آموزنده.
فراتر از این افراد، همیشه به تجربه همزیستی و رفاقت با اروپاییها، معتقد بودهام که آلمانها در تربیت افراد اساتید بینظیری هستند و افرادی که در سیستمهای آلمانی آموزش میبینند، و به مقامهای بالا میرسند، عمدتا شایستگیهای فراوانی احراز کردهاند.
این مطلب چند هفته پیش با خواندن متن سخنرانی آنگلا مرکل در مورد کووید-۱۹ برایم آشکارتر شد.
قصد داشتم همان روزها متن «رهبری در عصر کرونا» را بنویسم و ارائه کنم، اما با خودم گفتم بهتر است اجازه دهیم گرد و غباری که در بخش اخبار در مورد واکسن و ویروس با پا خاسته، اندکی فروکش کند.
هر چند این گرد و غبار یقه شخص «خبر نخوانی» مثل مرا هم گرفت و باعث شد انتشار این نوشته را به تأخیر بیندازم.
متن سخنرانی مرکل را شاید باید در ردیف متونی هم چون «من رؤیایی دارم» مارتین لوتر کینگ دید و شنید و درک کرد. این سخنرانی البته متعلق به گذشتهها است، به روزهای ابتدایی گسترش ویروس و پاندمیک؛ اما همچنان میتوان از آن برای «رهبری» درسهای مهمی گرفت.
نکتهای که در هر دوی آنها دیده میشود، این است: ترسیم جامعه آرمانی انسانی برای انسانی که درمانده و مستأصل و ناامید است و شاید این «هنر رهبران بزرگ» باشد.
از این جا به بعد هر آنچه میخوانیم متن سخنرانی آنگلا مرکل است. اگر مایل به خواندن متن اصلی هستید، از این لینک میتوانید برای خواندن متن سخنرانیاش به انگلیسی استفاده کنید و البته اگر آلمانیتان به بدی من نیست، حتما سخنرانی را به زبان اصلی مشاهده کنید و لذت ببرید.

شهروندان عزیز
ویروس کرونا زندگی روزانه ما را دگرگون کردهاست. هر آنچه از مفهوم زندگی «با هم بودن»،«اجتماع» و «زندگی جمعی» میدانستیم، آنچنان دگرگون شدهاست که قبلش اصلا تصورش را هم نمیکردیم.
میلیونها نفر از شما نمیتوانید در محل کارتان حاضر شوید، فرزندانتان نمیتوانند در مدرسه یا کودکستان حضور یابند. تئاترها، سینماها و مغازهها بستهاند و البته شاید بدتر از همه تنها نقطه امنمان یعنی حضور کنار هم را از دست دادهایم. البته که همه ما در مورد روزهای آینده و آنچه بر سرمان خواهد آمد، بسیار نگران و پر از سؤال هستیم.
من به عنوان صدراعظم فدرال و به نمایندگی از تمام همکارانم در حکومت فدرال آلمان، امروز با شما در این مورد سخن میگویم. این را بخشی از دموکراسی آزادمان میدانم: این که همه تصمیماتمان را شفاف و صریح به شما اطلاع دهیم. این که ما میکوشیم بهترین تصمیماتمان را بگیریم و البته آن را به نحوی ارائه کنیم که قابل فهم برای عموم مردممان باشد.
من مطمئنم که ما از این مرحله گذر خواهیم کرد، اگر تمام شهروندان این مسئله را «مسئله خودشان» تلقی کنند.
اجازه بدهید در این خصوص جدیتر صحبت کنم. لطفا شما هم موضوع را جدی بگیرید. از زمان اتحاد مجدد آلمان، که از زمان جنگ جهانی دوم، هیچ چالشی در تاریخ این کشور، به این اندازه جدی نبوده است. چالشی که برای گذر از آن «روح یگانگی» و حس آن در وجود خودمان ضرورت دارد.
دوست دارم برایتان توضیح دهم که در حال حاضر، در مبارزه با این پاندمی کجا ایستادهایم و حکومت فدرال چه اقداماتی برای حفاظت همگانی همه افراد آلمان انجام میدهد و چگونه باعث کاهش سقوط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشویم. البته بیش از آن دوست دارم به صراحت بگویم چرا به همه شما نیاز داریم و چگونه تکتک شما میتوانید برای خلاصی از این بیماری، به ما کمک کنید.
در مورد این بیماری، هر چه میدانیم و برای شما نقل میکنم، از نتایج پژوهشهای بیشماری است که در مؤسسه ویروس شناسی Robert Koch همزمان با سراسر دنیا در حال انجام است: تا کنون هیچ روشی برای درمان ویروس کشف نشدهاست و هنوز واکسنی از آن ساخته نشدهاست.
بنابراین، فعلا تنها روشی که در دست داریم، کاهش سرعت گسترش ویروس و کاهش شیب منحنی گسترش آن در ماههای آینده و «خرید زمان» برای آینده است. زمانی که جامعه پژوهشگران و دانشمندان بتوانند روش درمانی و واکسن مورد اطمینانی برایش تولید کنند. البته زمان برای امکان پذیر شدن رسیدگی به همه آنانی که در بستر بیماری افتادهاند نیز ضرورت دارد.
آلمان یکی از بهترین سیستمهای درمانی جهان را در اختیار دارد و شاید بهتر است بگویم «بهترین سیستم درمانی جهان» را؛ چیزی که میتوانیم به طور کامل به آن «اعتماد» کنیم. اما بیمارستانهای ما نیز ظرفیت خاصی دارند و اگر در زمان کم میزان مراجعه به آنها زیاد شود، قادر به پاسخگویی نخواهند بود.
آنچه در مورد بیماری میدانیم فقط آمار و ارقام کشتهشدگان نیست: اشاره به پدر، پدربزرگ، مادر و مادربزرگها، دوستان، آشنایان و فرزندانی است که از دست میدهیم. تکتک این ارقام اشاره به مردم دارد و ما جامعهای هستیم که در آن زندگی هر شخص و هر فردی برایمان «مهم» است.
قبل از هر چیز دوست دارم پیامم را به گوش دکترها، پرستاران، و تمام کسانی که با جان و دل در سیستم درمانی کار میکنند برسانم. شما در خط مقدم مبارزه با بیماری، برای ما ایستادهاید. شما نخستین کسانی هستید که شدت و حدت گسترش بیماری و علایم آن در افراد را میبینید و لمس میکنید. و هر روز، شما به سر کارتان باز میگردید تا به مردم کمک کنید.
شما خارقالعادهاید و من از صمیم قلبم، از تکتک شما تشکر میکنم.
بنابراین، هدف و رویکرد ما کاهش سرعت گسترش ویروس در طی مسیرش از آلمان است. و در تمام این مدت، با تمام وجود، به یک نکته بیش از هر چیزی تأکید و توجه خواهیم داشت و آن کاهش حضور در جامعه به صورت عمومی، تا زمانی است که موفق به کنترل ویروس شدهباشیم. بدیهی است در این مدت زنجیره تأمین با قدرت به کارش ادامه خواهد داد و ما فعالیت اقتصادی را تا حد امکان، امکانپذیر میکنیم.
در این میان اما هر چیزی که سلامت عمومی را به خطر بیندازد را کاهش خواهیم داد. هر چیزی که سلامت جامعه را تهدید میکند، مهم است. ما خطر گسترش بیماری از یک فرد به فرد دیگر را تا حد امکان و توانمان پایینتر خواهیم آورد.
من آزاردهنده بودن این محدودیتها را کاملا درک میکنم: بدون گردهمایی، بدون حیات اجتماعی، بدون برگزاری کنسرت، و البته بدون مدرسه، دانشگاهها، مهدکودکها، و بدون صدای بازی کودکان در زمین بازی. من درک میکنم چقدر این محدودیتها بر زندگی ما تأثیر خواهند گذاشت. اینها را از جنبه این که خودمان را یک دموکراسی میدانیم هم میبینم. اینها محدودیتهایی هستند که تا پیش از این هیچ کدام از ما «هرگز» به خاطر نمیآوریم.
اجازه بدهید تأکید کنم که برای شخصی مانند من، که همانند بسیاری از شما برای حق حرکت آزادانه و مسافرت به سختی جنگیدهایم (اشاره به اتحاد دو آلمان و محدودیتهای بیشمار مسافرت بین دو آلمان) چنین محدودیتهایی تنها در صورتی قابل قبولند که کاملا ضروری باشند. چنین چیزهایی در یک دموکراسی تنها «موقتی» قابل قبول هستند. چنین محدودیتهایی امروزه برای «حفظ جان مردممان» ضرورت دارند.
به همین دلیل از ابتدای همین هفته، کنترل شدیدتری روز مرزهای آلمان اعمال میشود و حتی میزان ورودی از کشورهای همسایه نیز با محدودیتهایی همراه بودهاست.
در حال حاضر میدانم که وضعیت برای اقتصاد و به خصوص برای شرکتهای بزرگ آلمانی، همسنگ شرکتهای خردتر و کوچکتر ناگوار و سخت است. نه تنها برای آنها که برای مغازهداران، رستوراندارها و فریلنسرها. البته که در هفتههای آینده وضعیت سختتر هم خواهد شد.
من به شما اطمینان میدهم حکومت فدرال تمام توانش را خواهد گذاشت تا ضربهای که به اقتصادمان وارد میشود را کاهش دهد. و البته بیش از آن کاهش، از مشاغل شما محافظت کند.
ما هر چه داریم و هر چه در توان داریم میگذاریم تا شرکتها و کارمندانشان از این دوران سخت به سلامت گذر کنند.
و به تکتک شما اطمینان میدهم که چرخه و زنجیره تأمین مواد غذایی به طور کامل تضمینشده است. اگر به سوپرمارکت میروید و قفسۀ مواد غذایی را خالی مییابید، مطمئن باشید که آن قفسه، در عرض یک روز دوباره پر میشود.
درک میکنم که خرید عمده همیشه یک راهکار خوب برای تضمین موفقیت و سلامتی است. اما خرید از سر احساس ترس، چنانچه انگار فردایی وجود ندارد، بیمعناست و البته یک پیام دارد: بیاعتمادی عمومی و نبود روح یگانگی ملی.
دوست دارم از قشری تشکر کنم که معمولا دیده نمیشوند. آنهایی که در سوپرمارکتها فعالیت دارند، آنهایی که قفسههای سوپرمارکت را کنترل و آن را با مواد مختلف پر میکنند. آنهایی که یکی از سختترین مشاغل حال حاضر را انجام میدهند. از شما ممنونم که اجازه میدهید شهروندان آلمانی بتوانند خیالی راحت از بابت آذوقه داشته باشند.
حال بیایید از مهمترین و ضروریترین مسئله سخن بگوییم. تمام تلاشهای دولت فدرال، اگر نتواند به کاهش قابل توجه سرعت گسترش ویروس منجر شود، شکستخورده و بینتیجه میماند. این مسئله کاملا به خود ما مربوط است. چنانچه این ویروس، بدون توجه به نژاد و رنگ و جنسیت «همه» را بیمار و مبتلا میکند، نیازمند جدی گرفتهشدن اقدامات پیشگیرانه هستیم.
دوست دارم مطمئن باشید که ما به «کمک همه شما» نیاز داریم، به یک تلاش جمعی، و این که کسی از ترس ویروس، خودش را از این اقدامات جدا نکند.
این مهمترین پیامی است که ویروس به ما میدهد – که چقدر ما آسیبپذیریم و چقدر نیاز داریم به رفتارمان در قبال دیگران توجه کنیم و در نهایت چگونه با اقدام جمعی هم خودمان را محافظت کنیم و هم به دیگران حس اطمینان و شجاعت ببخشیم.
همه افراد باید دقت کنند. ما به کمک همه افراد نیاز داریم. ما نمیتوانیم گسترش این ویروس را به عنوان «حقیقت زندگی» بپذیریم و کاری نکنیم. ما باید با آن مبارزه کنیم. مهمترین کار برای آن «حفظ فاصله اجتماعی از همدیگر» است. ویروسشناسان توصیه بسیار روشنی دارند: «دست ندهیم، دستهایمان را مرتبا بشوییم و حداقل یک متر و نیم از همدیگر فاصله بگیریم؛ به خصوص باید اقدامات اینچنینی را در قبال افراد سالمند و سالخورده بیشتر رعایت کنیم، آنها بیشتر از ما در معرض خطر هستند.
من درک میکنم که این خواسته، کاملا سخت و ناگوار است. چرا که ما در زمان ناملایمات دوست داریم بیشتر کنار هم بمانیم. ما با جمع شدن کنار هم به هم عاطفه میورزیم و همدیگر را حمایت میکنیم.
در این روزها اما باید دقیقا برعکس عمل کنیم. هر کدام از ما باید درک کند که در حال حاضر، تنها روش نشاندادن این که «اهمیت میدهیم» این است که فاصله را حفظ کنیم.
هر سفر غیر ضروری میتواند به گسترش چرخه عفونت کمک کند و در حال حاضر «باید» ملغی شود. دلیل محکمی وجود دارد که متخصصان معتقدند در حال حاضر پدربزرگ و مادربزرگها «نباید» با نوههایشان دیدار کنند.
تمام کسانی که از تماسهای غیرضروری میپرهیزند، بزرگترین کمک را به آنانی میکنند که در بیمارستانها درگیر درمان بیماری شدهاند. با این کار ساده، ما «زندگی» دیگران را حفظ میکنیم. میدانم که این روش زندگی برای بسیاری از شما سخت است و البته مهم است که در عین دوری، بتوانیم از کسانی که نیازمند کمک ما هستند مراقبت کنیم و به آنها «امید زندگی» ببخشیم. به عنوان یک خانواده و یک جامعه، ما راههایی برای کمک به همدیگر خواهیم یافت.
هنوز هم جای امیدواری هست، چرا که میبنیم افراد روشهای خلاقانهای برای غلبه بر ویروس و حفظ روحیه همدیگر یافتهاند. نوههایی را میبینم که برای پدربزرگ و مادربزرگهایشان «پادکست» ضبط میکنند تا به آنها نشان دهند در این روزهای سخت «تنها» نیستند.
من این را یک ضرورت همگانی میدانم. این که یاد بگیریم چگونه باید عشق و محبت و دوستیمان را به همدیگر ابراز کنیم. ما با اسکایپ، ایمیل، تلفن و شاید نامه نوشتن به سبک قدیم، در کنار هم بودن را تمرین میکنیم. نمونههای بسیار الهامبخش و زیبایی از کمک همسایگان به همدیگر را میبینم و میشنوم. افرادی که به سالخوردگانی که خود قادر به رفتن به مراکز خرید نیستند کمک میکنند. مطمئنم که بیش از اینها میتوانیم برای یکدیگر انجام دهیم. ما ثابت خواهیم کرد که به عنوان یک جامعه، همدیگر را در شرایط سخت تنها نخواهیم گذاشت.
بنابراین دوست دارم خاطر نشان کنم که محدودیتها تا زمان اتمام پاندمیک همچنان ضرورت دارند. حکومت فدرال دائما به بررسی و بازنگری محدودیتها و اعمال آنها تا زمانی که ضرورت دارند، خواهد پرداخت.
شرایط ما ثابت نیستند و همواره تغییر میکنند و ما باید مطمئن شویم که دائم در حال آموختن و بهتر کردن ابزارها و روشهایمان برای پیشگیری از آن هستیم. هنوز هیچ چیزی قطعی نشدهاست.
بنابراین تمایل دارم اعلام کنم که به هیچ خبری، خارج از چارچوب مواضع رسمی دولت که به زبانهای گوناگون ترجمه و ارائه میکنیم باور نکنید.
ما یک دموکراسی هستیم. ما بر این شرایط غلبه خواهیم کرد، نه چون مجبورمان کردهاند؛ بلکه چون ما دانش و اطلاعات و دادهها را با هم به اشتراک میگذاریم تا بتوانیم مشارکت فعال را تشویق کنیم. این یک مأموریت تاریخی است و تنها در صورتی که «با هم» با آن مقابله کنیم، پیروزی از آن ما خواهد بود.
من هیچ تردیدی ندارم که ما بر این مشکل غلبه خواهیم کرد. اما اجازه بدهید بپرسم: چند نفر از عزیزانمان را در این میان از دست خواهیم داد؟ پاسخ این پرسش «کاملا» در دستان ماست؛ میتوانیم هوشیارانه تصمیم بگیریم و عمل کنیم. میتوانیم محدودیتها را بپذیریم و همدیگر را حمایت کنیم.
شرایط امروزمان حاد و جدی است و نتیجهاش هنوز نامشخص است.
موفقیت ما کاملا به این بستگی خواهد داشت که تکتک مان چقدر شرایط را جدی بگیریم و طبق قوانین و دستورات بهداشتی عمل کنیم.
حتی اگر شرایط طوری بودند که قبلا تجربهاش کردهایم، باز هم تأکید میکنم که بهتر است منطقی و عاقلانه رفتار کنیم تا «جان» انسانها را نجات دهیم. این مسئله بدون استثناء به «تکتک» ما بستگی دارد.
مراقب خودتان و عزیزانتان باشید.
ممنونم.
یاور عزیز؛ درود!
بارها شنیده و خوانده ایم که مسئولان یک مجموعۀ انسانی می توانند مدیر باشند یا رهبر!
مدیر با ضابطه و قانون و دستورالعمل زیرمجموعه را با خود همراه می سازد، زیرا افراد زیرمجموعه به عضویت آن مجموعه نیاز دارند.
اما رهبر با رابطه و همدلی و یکرنگی تمام وجود زیرمجموعه را تحت تاثیر قرار داده و آنان را به حرکت در می آورد و همواره موفق تر از یک مدیر عمل می کند!
و حال تصور کنید که یک فرد مدیری باشد که رهبری می کند و خانم مرکل از این دسته افراد است که بدون شک، پیش و بیش از مدیریت؛ رهبری را سرلوحۀ کارها و فعالیت هایش قرار داده است و روشن است که چرا تا این حد محبوب است و موفق عمل کرده است!
از خواندن این متن با ترجمۀ شما لذت بردم. مانا و نویسا باشی، رفیق چهارشنبه های دلتنگی!
آدم فکر میکنه یه پیامبر داره باهاش حرف میزنه.
حقیقتا این بانوی آهنین برای دنیا یه پیامبر بودن. در این سالهای زمامداری اقدامات سیاسی مرکل صرفا جهت قدرت بخشیدن به آلمان نبود. قدرت بخشی به انسانها رو مد نظر داشت و از این منظر آدم قابل احترامیه.
من که عاشق این بانوی دوست داشتنی بودم و هستم. یاد رفتار و سخنرانیهای رییس جمهور خودمون می افتم گریه م میگیره…