تکامل نمیآموزاند، از بین میبرد.
این مطلب ناقص است و به تدریج تکمیل میشود.
قبلا از تکامل صحبت کردهام. تکامل چیزی برای آموختن ندارد. اما خواستم به بهانه آپدیت وبلاگ و البته خواندن کتاب «جهش اجتماعی» ویلیام فون هییل کمی جزئیات به این داستان اضافه کنم.
شاید ندانید که سالهای طولانی عمر من در دانشگاه و دبیرستان و کتابخانه همیشه حول یک سؤال مهم بودهاست: «تکامل چیست و چگونه عمل میکند»
سالهای سال با منطق «انتخاب طبیعی» گذشت. تا در دو سال اخیر به سمت نسیم طالب جذب شدم و متوجه شدم تکامل در تمام سالهایی که من آن را انتخاب فرض میگرفتهام، در واقع در حال حذف بوده است تا انتخاب.
به این معنا که تکامل به جای تمرکز روی انتخاب گونههای بهتر، گونههای بدتر را حذف میکند تا گونههای بهتر مجال نفس کشیدن و زندگی بیابند.
در واقع تکامل بیشتر از آنچه به سازگاری گرایش داشتهباشد، به حذف ناسازگارها گرایش دارد و البته به قولی این «بالاترین هنر طبیعت» است.
تجربه خواندن کتاب جهش اجتماعی تجربه زیبا و عجیبی است.

در تمام این سالها مطالب بسیار زیاد و پراکندهای از تکامل میدانستم که این کتاب در واقع جمعبندی بسیار خوب و دقیقی از آن است.
زیبایی و سادگی کلام، فقط در آیتمهای محتوایی نیست. در آنجاست که از «اخلاق اجتماعی» و تکامل صحبت میکند. جذابیت اصیلی که در لا به لای صفحات کتاب تکرار میشود و حقیقتا آنقدر شیرین است که حیفم میآید بنا به روند روتین کتابخوانیام چند فصل را یکجا بخوانم.
بیشتر سعی میکنم به متن بازگردم و چند کلمهای را دوباره مزمزه کنم و بخوانم.
بهترین بخش این کتاب تا به اینجا از تغییراتی بوده است که باکتریهای دهانمان پس از «ابداع کشاورزی» داشتهاند: تغییراتی که کردند باعث شد پوسیدگی دندان و بوی بد دهان جزء مهمی از زندگی ما شود.
چگونه؟
تا قبل از ابداع کشاورزی، انسانهای اولیه به ندرت «کربوهیدارت» مصرف میکردهاند. شاید گاهی در جمعآوری خوراک مواد کربوهیدراته به بدنشان میرسیده است.
کشاورزی باعث شد «میزان غذای» بشر افزایش و همزمان «کیفیت تغذیه» او کاهش یابد.
تغذیه دائمی از کربوهیدراتهای ساده و پیچیده نظیر نان و گندم و جو و قندهایی که از آنها دریافت کردیم، اگر چه باعث شد سیستم گوارشیمان برای هضم غذا راحتتر عمل کند و مواد قندی را به تدریج در طول خون آزاد کند و «کمتر» گرسنه شویم، اما همزمان باعث شد باکتریهای داخل دهانمان هم به نوعی تکامل پیدا کنند که از قندهای باقیمانده روی دندانها و زبان حداکثر استفاده را ببرند و در واقع موجب پوسیدگی دندانهایمان شوند.
و البته انتخاب کربوهیدرات به عنوان اصلیترین غذا و همچنین تمایل تکاملی به کاهش و حذف ژنهای اجداد صرفا شکارگر و گوشتخوارمان و تجربههایی نظیر شهرنشینی و یکجانشینی و تغییرات اجتماعی و فرهنگی سبک زندگی، حتی باعث شد به سمت تمایل بدنهایمان به «افزایش وزن» و «ذخیره چربی» برویم.
در زندگی شکارگری ذخیره چربی امری سخت و تا حدی غیر ممکن است. چرا که تحرک بسیار بالای مورد نیاز برای شکار، عملا چربی را به عنوان سوخت از بین میبرد. هم چنین یکجا نشینیمان اگر چه باعث تسریع روند «انسان شدنمان» شد، اما مشاغل و کارهای روزمرهمان را هم اندکی بیشتر به سمت «نشستن» سوق داد.
درست است که در زمان شکارگری هم اجدادمان «مینشستند و اسلحه میساختند» اما میزان سرپا بودن و دنبال شکار دویدن و صید کردنش همواره باعث میشد عضلات انسانی قوی و میزان بیماریهایی که با نشستن در ارتباطند کاهش پیدا کند.
در واقع ما در فرآیند تکامل، افزایش حجم مغزمان که در پی پیچیدهتر شدن زندگی کشاورزی و نیاز به ارتباطات بیشتر بود را به سلامتی بدنمان فروختهایم و این زیباترین بخش تکامل است.
بخش اخر نوشتتون جالب بود شاید هم اخر بودن باعث شد بیشتر به چشم بیاد.
برای جلو رفتن باید چیزی رو پشت سر بذاریم