ژاپنیات توسعه ایرانی یا آن‌چه می‌توان از توسعه ژاپن برای ایران آموخت

ژاپنیات توسعه ایرانی

پیش نوشت

این هفته در مطالعۀ کتاب «ژاپن چگونه ژاپن شد» که به صورت معمول در مترو صورت می‌گیرد، اتفاق جالبی افتاد. اتفاقی که باعث شد این نوشته را زودتر از حد معمولش توزیع کنم.

یکی از شب‌هایی که مطابق معمول منتظر مترو بودم و در ایستگاه نشسته‌بودم؛ فرد کناری من با دقت در حال خواندن کتاب من بود.

معمولا خیلی خوشحال می‌شوم که شخصی به این موضوع علاقه نشان دهد و در صدد باشد راز توسعۀ یک کشور دیگر را کشف کند، یا حداقل سؤال بپرسد.

اسم کتاب را پرسید و با هم سوار واگن شدیم. او نشست و من سرپا مشغول ادامۀ مطالعه شدم.

معتقدم اگر توانسته‌باشم با این همه مقاله و نوشته، حداقل سؤال «چرا ما عقب‌مانده‌ایم» را در خوانندگان تقویت و آن‌ها را به فکر وادارم، مأموریتم پایان یافته‌است و هیچ کاری جز مردن ندارم.

باری، در مترو خیلی سریع‌تر از حد معمول باقیماندۀ کتاب را بلعیدم و قبل از پیاده‌شدن کتاب را تحویلش دادم.

در ابتدا نمی‌خواست کتاب را بگیرد و اصرار داشت که خودش می‌رود و می‌خرد. هر چند برای من دیگر محرز بود که خریداری کتاب شاید از عهده و توانش خارج باشد، یا اولویت‌هایی در زندگی‌اش باشد که خرید کتاب را برایش ناممکن سازد.

برایش توضیح دادم که معمولا کتاب‌هایی که می‌خوانم را به کسانی می‌دهم که علاقمند مطالعه و یادگیری‌اند و اصلا ایرادی ندارد که کتاب را بگیرد. بسیار خرسندم که کتاب را تحویل‌ کسی داده‌ام که از همان ثانیۀ اول تحویل گرفتنش با ولع تمام کتاب را ورق می‌زد. به نظرم کتاب «ژاپن چگونه ژاپن شد» در دستان امینی قرار گرفته‌است.

همیشه دغدغۀ من در توزیع کتاب و به اشتراک‌گذاری اش با دیگران هم همین بوده‌است: کتاب را به کسی بدهم که با تمام وجود عاشقش می‌شود.

برگردیم سر بحث خودمان.

به جای مقدمه

در نوشتۀ قبلی تأکید کردم که از توسعۀ ژاپن نمی‌توان چیزهایی آموخت. در واقع بخش‌های زیر ساختی توسعۀ ژاپن اصلا برای ما قابل دسترسی نیست.

به هر صورت قطار توسعه از تاریخ ما و تاریخ آن‌ها رد شده‌است و ما ناگزیریم از پذیرش این‌که زمان توسعه صنعتی و زیرساخت‌ سازی و تربیت و ساختن ملت از واحدی بی‌ سر و شکل و توده‌وار گذشته‌است. هر چه کرده‌ایم و هر گلی به سرمان زده‌ایم، مسئله در چاره‌جویی امروزمان و شاید ساختن فردایمان باشد.

در این نوشته اما قصد دارم بیشتر روی بخش‌هایی متمرکز شوم که تقریبا در تاریخ توسعه هر دو کشور یکسان پیش رفته‌اند.

واردات توسعه در قرن اخیر

بیشتر مشابهت‌هایی که در تاریخ توسعه ایران و ژاپن مشاهده می‌شود مربوط به نوع نگاه به داستان توسعه و واردات توسعه است. در هر دو کشور مواجهه با تغییرات دنیای پیرامونی از چرخۀ مشابهی عبور کرده‌است:

مخالفت سنت محوری – درخواست بازگشت به گذشته – تسلیم شدن بخشی از  جامعه (عالی‌ترین طبقات) – عادی‌شدن و گسترش به طبقات پایین‌تر – تسلیم کامل جامعه و آغاز شدید واردات دستاوردی توسعه

هر چند در ایران معاصر فازهای دیگری هم می‌توان به این دینامیسم افزود: مخالفت در ابتدا، منتفع شدن در نتایج، موافقت در انتها، همراهی با واردات دستاوردی توسعه

(مقایسه کنید: سازمان …. متولی واردات آیفون به ایران شد؛ دلار دولتی به اقشار خاصی برای واردات یک محصول تحریم‌شده؛ و …)

نکته اما اینجاست که نخستین و محوری‌ترین فاز مخالفت در ژاپن و ایران با چند قرن اختلاف پیش آمده‌است. در ایران حداقل چنین امری در اواسط دوران قاجاریه رخ داده‌است. قتل امیرکبیر را می‌توان پدیده‌ای نشأت گرفته از مخالفت با توسعه، اما در میان بالاترین اقشار جامعه دانست.

هر چند پس از قتل امیرکبیر سفرهای متعدد ناصرالدین شاه راه همواری برای واردات دستاوردهای توسعه به ایران هم‌زمان با  تبدیل شدن ایران به یکی از بازارهای آمادۀ نفوذ ممالک توسعه‌یافته باز کرد، و عملا بالاترین طبقات جامعه (شاه و دربار قجر) در برابر توسعۀ اروپایی تسلیم شدند.

معمولا بیشتر مقایسه‌ها و فضای ذهنی حاکم بر مطالعات تاریخ توسعه اجمالا به این سمت رفته‌است که ژاپن و ایران هر دو در یک زمان هستۀ توسعه را در کشور خودشان پرورانده‌اند، اما ژاپن به دلیل فرهنگ خاصش خیلی زود بر قطار پرشتاب توسعه سوار شده‌است و ما باز به دلیل همان فرهنگ خاصمان از آن قطار جا مانده‌ایم.

معمولا در چنین مقایسه‌هایی سیر دینامیکی سیستم لحاظ نمی‌شود. اگر ژاپن در قرن هفدهم توانست به سرعت به دستاوردهای توسعه رنگ بوم‌سازی بزند و آن‌ها را از آن خود کند، دلیل محکمی داشت.

فرهنگ و اخلاقیات جمعی مرهون طبیعت و ژن نیست. چه بشر همواره به خشونت و رفتارهای سطح پایین گرایش ویژه دارد. (+ + )

فرهنگ و اخلاقیات جمعی مرهون «تربیت» است. مرهون رنجی است که حاکمان، شوگون‌ها، روشن‌فکران و عالمان و فلاسفۀ ژاپن حداقل سه قرن پیش متحمل شده‌اند.

آن‌چه در توسعۀ ژاپن نمود بسیار پررنگی دارد، بحث تربیت شدگی ژاپنی‌ها قبل از دورۀ میجی و ورود به عصر دستاوردهای توسعه بوده‌است.

روحیۀ جنگندگی و استقامت و توسعه‌طلبی ژاپنی‌ و به اصطلاح «روح ژاپنی» آن‌چنان در این دوره توانمند بوده‌است که به جای واردات مستقیم پارچه از انگلستان، دستگاه‌هایش را وارد کند، در اندک زمانی آن‌ها را مهندسی معکوس و به تولید انبوه برساند و صنایع پارچه‌بافی قدیمی خودش را احیاء و به عنوان یکی از اقطاب تولید در شرق جهان تثبیت شود.

هر چند بعدها این روحیه در جهان نژادپرست جنگ جهانی دوم جنایت‌های بی‌شماری از همان روحیه پدید آورد، اما برای شتاب‌دهی به توسعه در قرون پیشین کاملا ضروری به نظر می‌رسید.

در حالی که روحیۀ ایرانیان در زمانی که به دوران قجر رسیدند با اقتدارگرایی عجین شده‌بود. روحیۀ ذره‌ای شدگی و باور به اجبار ظلم در سرنوشت ایرانیان یک باور جمعی و پذیرفته‌ شده‌بود.

ایرانی جماعت آن‌قدر در قضا و قدر و این‌که «نمی‌شود» و «ما درست نمی‌شویم» فرو رفته‌بود که نتواند در اندک زمانی تحولات عظیمی درون خویش بدهد و باور کند که می‌تواند توسعه بیابد.

هم‌چنان که حتی امروزه هم با وجود سیل عظیم تبلیغات چند دهه‌ای از «خون و روح آریایی» تا «وحدت اسلامی» قاطبۀ ایرانیان بر این‌که برای درست شدن جهان پیرامونی نیازمند انجام اقداماتی درونی هستند باور نکرده‌اند.

من قرون وسطا در جهان را مبنای توسعه و تحول می‌دانم. توسعۀ تاریخی ژاپن در این سال‌ها البته تحت تأثیر حملۀ مغول قرار نگرفت. هر دو باری که مغول‌ها قصد تهاجم به ژاپن را داشته‌اند، در اثر حوادث طبیعی گرفتار طوفان شده و هرگز به ژاپن نرسیدند.

رجوع کنید به جامع‌التواریخ رشیدی و حکایت تلخ توسعه‌نیافتگی در ایران

هر چند می‌توان یکی از اساسی‌ترین مبانی تحول و توسعه در اروپا را هم طاعون سیاه پس از حملۀ مغول در نظر گرفت.

و اما حملۀ مغولان به ایرانی که قبل از آن هم شاید با سرعت به سمت اقتدارگرایی و باور به جبری بودن اوضاع و به قولی «دست انتقام خدا» پیش می‌رفت، توسعه را کند، متوقف و تا حد زیادی به عقب بازگرداند.

حتی امروزه هم بیماری جمعی «بلد نبودن گفتگو» (به تعبیر دکتر رنانی) بر ما حاکم است.

جراحی روح ایرانی یکی از پیش‌نیازها و پیش درآمدهای توسعه در ایران فرداست. وگرنه این سیکل معیوب سیستم توسعه ایرانی هم‌چنان پابرجاست.

ایرانی امروز بیش از نیاز به واردات آیفون نیازمند تربیت شدن است؛ نیازمند فکرآوری است، نیازمند درک صحیح این نکته است که واقعا چه درون‌مایه و دستاوردی برای توسعه دارد، از چه جایی باید شروع کند و اصلا توسعه به چه معناست.

مأموریت آنانی که در ایران امروز مانده‌اند و به هیچ عنوان حاضر به ترک وطن نیستند، شاید در این عبارت بتواند خلاصه شود: «بنیان‌گذاری فکری برای تربیت نسل آینده».

و البته امروزه نمی‌توان بهانۀ دیده‌نشدن و شنیده‌نشدن و خوانده‌نشدن آورد. جهان عصر ارتباطات جهان عصر سرعت و دیده‌شدن است. حال این‌که چگونه باید دیده‌شویم، شاید همان دلیل محکمی باشد که امثال‌ من روی بحث «محتوا» تمرکز کرده‌اند.

کورسویی ز چراغی رنجور
قصه‌پرداز شب ظلمانیست
نفسم می‌گیرد
که هوا هم
اینجا زندانی است
هر چه با من این‌جاست
رنگ رخ باخته‌است
آفتابی هرگز هم
گوشۀ چشمی
بر فراموشی این دخمه
نینداخته‌است.

۱۰ دیدگاه

  1. خیلی اهل خواندن تاریخ نیستم و نمی دانم از کجا عقب افتادیم ولی چیزی که من بعنوان یک ایرانی برایم دردآور است و احساس می کنم یکی از عواملی هست که باعث می شود از منابع و توامندی های خودمان برای پیشرفت خودمان در نتیجه کشورمان استفاده نکنیم. این است که احساس می کنیم ما خیلی باهوشیم و فقط جلوی پیشرفت ما با تحریم گرفته شده وگرنه ما بهترین بودیم و این باعث دست روی دست گذاشتن، ناامیدی و منتظر آینده بودن در ما شده. در حالی که آینده ای نیست اگر ما آن را الان نسازیم و در همین شرایط آن را بچنگ نیاریم.

  2. سلام
    خوشحالم از آشنایی با شما.
    مطالب, بسیار مفید و تربیت ساز …
    بسیار لذت بردم.
    خدا تکثیرت کنه آقا یاور ?

  3. سلام
    روحیه توسعه طلبی واقعا باعث پیشرفت میشه.اکثر کارآفرینان بزرگ را هم که دقت میکنیم افراد جاه طلب و توسعه طلبی هستند واین در ایران عیب اخلاقی شمرده میشه میگن یارو سیرمونی نداره.خودش یه مانع برای ایجاد حرکت ورشد.

  4. یاور عزیز
    دغدغه شما برای توسعه کشور بسیار ارزشمند و ستودنی است، «بنیان گذاری فکری برای تربیت نسل آینده» فوق‌العاده است. امیدوارم در این مسیر پرتلاطم موفق و پاینده باشید

    1. متشکرم.
      اساسا این دغدغه قبلا توسط دکتر رنانی مطرح شده‌است و من صرفا در حال اعلان و بازتولید آن هستم.
      حرف جدیدی نیست که بخواهم بزنم.
      در حال تکرار حرف‌های استادم هستم.

  5. سلام و درود و مهر بر یاور مشیرفر
    برادر ازین دست مطالب عامه پسند ولی بنیادین بیشتر بنگار که قابلیت انتشار در گروههای فامیلی و دوستان را هم دارد که همانا بنده هم از یک گروه فامیلی با لینکی دلالت شدم به اینجا

    1. حسین جان
      نگارش توسعه به زبان ساده و عامه کار متخصصان بزرگی چون دکتر رنانی است.
      من در این حوزه کم‌سوادتر از آنم که بتوانم ساده و خودمانی بنویسم و لقلقلۀ لسان نداشته‌باشم.

      گروهتان پر لینک باد!
      با مهر
      یاور

  6. سپاس از مطلب جالب
    توسعه در تربیت و یا در مطلوبیت و یا هر چیز دیگری متکی بر تصمیم های سخت متمرکز است .
    مردم ایران به دلیل شرایط اقلیمی- جغرافیایی سخت تر و سخت کوش تر بوده اند .
    آنچه جامعه را دچار تحول می کند رهبران تصمیم ساز است .
    در حوزه خرد و یا انفرادی به فهم من ما با نوعی کندی چاقو و اره مواجهیم

    1. سلام بر شما
      ممنون از لطف‌تان

      مطلب قبلی را حتما مطالعه کنید:

      ژاپنیات توسعه ایرانی یا آن‌چه ‌نمی‌توان از توسعه در شرق آسیا آموخت

      در آن‌جا گفته‌ایم که «روح» سخت‌کوشی در ایران شکل نگرفته‌است. جایی اثر جغرافیا خنثی می‌شود.
      رهبری هم از روح ملت می‌آید. به قولی در سیستمی دینامیک گیر می‌افتند و لوپ تشکیل می‌دهند.

      با مهر
      یاور

    2. سلام بر یاور عزیز…بنده دو روز بیشتر نیست که با شما آشنا شده ام و این آشنایی رو بسیار خوش یمن و مبارک دریافته ام…درباره توسعه ژاپن و چرایی اون به نظرم فرهنگ پیشرفت و استقلال در توسعه رو بین عموم مردم رشد و گسترش دادند و شروع به پیشرفت کردند که ما فاقد اون فرهنگ هستیم…هر وقت این فرهنگ بین ما نهادینه بشه اون روز ،روز بزرگی خواهد بود..به امید اون روز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *