جامع التورایخ رشیدی و حکایت تلخ توسعه‌نیافتگی تاریخی ایران

جامع‌التورایخ رشیدی

مشغول خواندن جامع‌التورایخ رشیدی هم‌زمان با دوباره خوانی «عقلانیت و توسعه‌یافتگی ایران» و البته «وضع بشر» آرنت شده‌ام. تعادل جالبی بینشان می‌توانم برقرار کنم.

آرنت از «زحمت» به عنوان تنها موجودی اصلی تاریخ بشر می‌گوید، جامع‌التورایخ از یک مفهوم بسیار بومی : «الحق لمن غَلب».

سریع‌القلم از پروسۀ اشتباهاتی که در طول تاریخ منحصرا مرتکب شده‌ایم.

 

من توسعه‌نیافتگی را در همین یک جمله حداقل برای دورۀ مغول می‌توانم خلاصه کنم: «الحق لمن غلب» (حق با کسی است که پیروز می‌شود.)

یک فلسفۀ عمیق پشت این سه کلمه است: «تاریخ را ظالمان نوشته‌اند.»

توسعه اما از سوی دیگر محصولی نیست که بتوان برایش «برنامه‌ریزی» کرد. در واقع سخت‌ترین بخش کار ما «برنامه‌ریزی» برای توسعه است.

زمانی که با این افکار به فلسفۀ آن‌چه آن را «نوسان می‌کند اما غرق نمی‌شود» می‌رسم مطمئن می‌شوم که برای برنامه‌ریزی و اجرای صفر تا صد توسعه در ایران فقط و فقط به اندازۀ یک نسل «زمان» داریم: ۱۹ سال.

متأسفانه‌تر این‌که ما به شدت اسیر زمان و مکان و دانش خود هستیم. برنامه‌ریزی به حدی عقلانی که نسل‌هایی که هنوز زاییده نشده‌اند هم قرار است آن را باور کنند، یک اشتباه مهلک تاریخی است (آرنت).

سرنوشت توسعه در کشور ما همانند سرنوشت رشیدالدین فضل‌الله همدانی است:

سال‌های سال تلاش کرد تا به صدارت برسد و در این راه از نزدیک‌ترین دوست و حامی‌اش «صدرالدین زنجانی» به قیمت خونش گذشت.

در پایان صدارتش «هر چه ساخته‌بود ویران کردند و هر چه نوشته‌بود سوزانیدند و مالش را حلال کردند و غارت کردند و پیش چشمانش پسرش را سر بریدند و سپس خودش را گردن زدند.»

این خلاصه‌ترین تصویر ما از سرنوشت «توسعه‌خواهی» است. توسعه‌خواهی که به جای ارائه‌ی تئوری‌های رنگارنگ توسعه، در وسط میدان ایستاده‌است و در حال دست و پنجه‌ نرم کردن با «انحطاط تاریخی» است.

 

الحق لمن غلب

الملک لمن غلب

حق، حاکمیت و عدالت متعلق به «غالب» و «فرد پیروز» است و بازنده هیچ جایی در تاریخ اشغال نمی‌کند. ما داستان بازنده‌ها را نمی‌خوانیم. داستان فتح‌ها را می‌خوانیم و برندگان.

الحق لمن غلب

الملک لمن غلب

 

۶ دیدگاه

  1. سلام،

    متشکرم از نوشته تان.

    ارتباط بین توسعه نیافتگی با آنچه از جامع التورایخ رشیدی بیان کردید برایم روشن نشد.

    این جمله به زبان ساده یعنی چه؟

    “توسعه‌خواهی که به جای ارائه‌ی تئوری‌های رنگارنگ توسعه، در وسط میدان ایستاده‌است و در حال دست و پنجه‌ نرم کردن با «انحطاط تاریخی» است.”

    به نظرتان بهتر نیست به جای بهره گیری از زبان ادبی در مورد مسائل فنی از زبان ساده و روشن استفاده شود؟

  2. زمانی که با این افکار به فلسفۀ آن‌چه آن را «نوسان می‌کند اما غرق نمی‌شود» می‌رسم مطمئن می‌شوم که برای برنامه‌ریزی و اجرای صفر تا صد توسعه در ایران فقط و فقط به اندازۀ یک نسل «زمان» داریم: ۱۹ سال.
    من همیشه به مسیر توسعه کره جنوبی فکر میکنم. به نظرم اونها هم همین ۱۹ سال یا کمی بیشتر رو در نظر گرفتن و برنامه ریزی کردن و اجرا کردن. ممنون میشم اگر از مسیر توسعه کره کمی بنویسید.

  3. چه مقاله ی جالبی بود و دقیقا منم این روزا به همین موضوع فکر میکنم که چطور میشه که ما جهان سومیم ؟

  4. سلام. زیبا و پرنکته می‌نویسید. نوشته‌هایتان جذاب است و از خواندنشان لذت می‌برم. مغز را به تکاپو وامی‌دارد و تا چندی بعد هم‌چنان درگیرش. موفق باشید و سپاس.

  5. از واقعه‌ای ترا خبر خواهم کرد
    وان را به دو حرف مختصر خواهم کرد
    با عشق تو زیر خاک نهان خواهم شد
    با مهر تو سر ز خاک برون خواهم کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *