درباره تبعیض مثبت، Meritocracy و شایسته‌سالاری

تبعیض مثبت و شایسته سالاری

مدت‌هاست که درون ذهنم با یک سؤال بزرگ مواجه بوده‌ام: چرا باید جوامع بشری به برخی افراد به صرف مورد تبعیض واقع شدن، امتیازات خاصی بدهند؟

آیا باید همواره «تمام امتیازات» را به صورت عادلانه تقسیم کرد؟

حتی امتیازاتی که بخش دیگری از جامعه آن را به دست آورده‌است؟

منظور امتیازاتی است که اساسا ما هیچ‌‍ تلاشی برای کسبشان نداشته‌ایم.

شاید هم امتیازاتی که فکر می‌کنیم «دیگرانی» عامل نرسیدن ما شده‌اند.

در تمام این موارد «چه باید کرد؟» با ادبیات مایکل سندل «What is the Right thing to do»

چرا تبعیض مثبت مهم است؟

اگر سری به درس‌گفتار مایکل سندل زده‌باشید (که امیدوارم بزنید) با مفهوم گسترده و گاها اشتباه برانگیز «عدالت» مواجه می‌شوید.

مثال‌ها و کیس‌های بسیار زیادی را بررسی می‌کند و در نهایت نتیجه می‌گیرد که برقراری آن‌چه ما عدالت می‌خوانیم به همین سادگی‌ها هم نیست و هر موردی از قضاوت برای خودش دنیایی دارد.

مایکل سندل در جلسه هفدهم به طور ویژه به بحث «تبعیض مثبت» پرداخته‌است.

قبلا هم در بحث دیگری، به بررسی وضعیت «توزیع عدالت آموزشی» به عنوان پیش‌زمینه اجرای عدالت در آمریکا به صورت نمونه صحبت کرده‌ایم که در این مقاله بلند نیز به سراغ آن خواهیم رفت.

اگر آن را ندیده‌اید، پیشنهاد می‌کنم سری به این لینک بزنید:

اما برگردیم سر داستان تبعیض مثبت.

مورد اول – آیا تبعیض مثبت عادلانه و اخلاقی است؟

سال ۲۰۱۶ لندن

قبل از این‌که همه‌چیز را بگذارم و بروم، تصمیم گرفتم یک بار دیگر اپلای کنم. گویی هنوز باورم نشده‌بود که همه‌چیز دیگر تمام شده‌است.

آن روزها برای دانشگاه Heidelberg آلمان و فرصتی که برای دکترا وجود داشت، اپلای کردم.

تقریبا می‌توان گفت که شایستگی خوبی داشتم، ضمن این که استاد آن دانشگاه مرا می‌شناخت و با مسیر پژوهشی و حضورم در لندن هم آشنا بود و اتفاقا در آخرین Network Training Event از این که شاید فرصتی در آینده پیش بیاید و همکار شویم، اظهار خوشوقتی هم کرده‌بود.

به روش معمول Cover Letter و روزمه و SOP را نوشتم و برایش ایمیل کردم.

بلافاصله پاسخش آمد: ممنونیم که اپلای کردید، لطفا اجازه بدهید پس از بررسی رزومه‌ها به شما بازگردیم.

دو هفته بعد نتایج بررسی برایم ایمیل شد:

«یاور مشیرفر عزیز، از این که اپلای کردید متشکریم. شما در میان کاندیداهای مسلم دریافت گرنت و پذیرش بودید، و رقابت بسیار سختی هم بود. اما متأسفانه ما نمی‌توانیم شما را بپذیریم. دانشگاه هایدلبرگ سیاست فرصت‌های برابر و یکسانی تعداد پژوهشگران از منظر جنسیتی را پیش گرفته‌است و بنابراین یک کاندیدای زن را برای این کار برگزیدیم.»

سؤال : آیا این خانم با تبعیض مثبت جای مرا گرفته‌است؟

اول اجازه بدهید تبعیض مثبت را اصلا تعریف کنیم: یعنی هر موردی که باعث می‌شود مسائل و شایستگی‌ها و پارامترهایی در نظر گرفته‌شوند که شخص تقریبا «هیچ نقشی» در داشتن آن نداشته‌است: جنسیت، رنگ پوست، نژاد، جغرافیای محل تولد و …

آیا تبعیض مثبت در معنای احترام گذاشتن به گوناگونی افراد است؟

مایکل سندل سه استدلال برای بحث تبعیض مثبت ارائه کرده‌است:

  • استدلال «جبران گذشته»
  • استدلال «سیاست گذاری کلان»
  • استدلال «به رسمیت شناختن تنوع»
مکانیزم جبران در تبعیض مثبت

جبران گذشته در مفهوم این است که برای جبران مافات ناعدالتی و تبعیض‌هایی که در جوامع قرون گذشته برای افرادی که شبیه انسان‌های دنیای WEIRD نبوده‌اند (Western, Educated, Industrialized, Rich, and Democratic) نوعی مکانیزم جبران در نظر گرفته‌شود.

این مکانیزم جبران سعی می‌کند با دادن امتیازاتی به افراد در واقع غیر غربی، غیر سفید، جوامع کمتر توسعه‌یافته و کمتر مرفه، آن‌ها را در فرهنگ خود جای دهد.

در واقع کشورهای ثروتمند امروزی، که گاهی غارتگران ثروت‌های دنیاهای قدیم بوده‌اند، امروز برای جبران آن، معدود فرزندان غارت‌شدگان (که دانش زبانی و آکادمیک مورد پسند WEIRD را دارند) در خود می‌پذیرند و به آن‌ها امکان «زندگی» در «نتیجه و خروجی» ثروت‌هایی را می‌دهند که از اجدادشان غارت شده‌است.

مکانیزم سیاست گذاری کلان در تبعیض مثبت

در برخی جوامع اما استدلال این است که «مأموریت انستیتوی ما ایجاد فرصت برابر برای همگان است» و بنابراین بر مبنای همین سیاست، که ممکن است تصادفا با حس بی‌عدالتی برای شما همراه باشد، ما پس از بررسی تمام پارامترهایی که «شخص شما» به صورت فعالانه آن‌ها را کسب کرده‌اید، به شاخص‌هایی نمره می‌دهیم که انتخابی شما نیستند.

این عمل برای جبران گذشته نیست، بلکه برای به رسمیت شناختن گوناگونی امروزی و بهره‌مندی از تمام طیف‌های جامعه در ساختن آن به تصویب رسیده‌است.

مکانیزم به رسمیت شناختن تنوع در تبعیض مثبت

مکانیزم سوم نیز کم و بیش شبیه استدلال دوم به پیش می‌رود. ما برای بهره‌‌مندی از تنوع و ایجاد شبکه‌ای گسترده از تفاوت‌های فرهنگی و تنوع فرهنگی که باعث غنای بیشتر و دیدن جنبه‌های بیشتری از مسائل می‌شود، به برخی از افراد که مشخصا شبیه دیگران نیستند امتیاز بیشتری می‌دهیم.

مکانیزم تنوع بخشی در تبعیض مثبت

اما به سؤالمان بازگردیم:

آیا این خانم با تبعیض مثبت جای مرا گرفته‌است؟

  • عدالت همواره و در تمام موارد «امر اخلاقی» نیست و ممکن است اساسا خلاف آن باشد.

  • اگر آن شخص یک زن سفید غربی بزرگ‌شده در یک جامعه مرفه باشد، و صرفا به خاطر جنسیت جای مرا گرفته‌باشد، مکانیزم تبعیض مثبت برای او صرفا «یک امتیاز» و برای من که یک مرد غیر سفید، غیر غربی، برآمده از یک جامعه در حال توسعه و با مقیاس اقتصاد جهانی «ضعیف و متوسط» باشم، باید بیشتر از «یک امتیاز» در نظر گرفته‌ می‌شد و بنابراین با مکانیزم «تبعیض مثبت» من شایستگی بیشتری از او داشته‌ام.

  • اگر سیاست دانشگاه برای نزدیک کردن تعداد پژوهشگران زن و مرد (آن زمان هنوز جنسیت سوم و بحث تفاوت «Sex and Gender» به این صورتی که امروز باب شده‌است وجود نداشت) پیش رفته‌باشد و صرفا همین یک دلیل موجب انتخاب ایشان به جای من باشد، تبعیض مثبت روی داده‌است.
  • اگر دانشگاه Heidelberg قرار بود بر مبنای «تنوع بخشیدن» و سیاست و مکانیزم تنوع پیش برود، آن‌‍وقت شاید من شایسته‌ترین فرد برای آن موقعیت بودم.
  • من رزومه ایشان را ندیده‌ام و البته که در آن زمان و نه در این زمان در مقام داوری و قضاوت در مورد این کار نبوده و نیستم و بنابراین همچنان این سوال مطرح است.

مورد دوم – چرا در یک اقتصاد فقیر به دنیا آمده‌ایم؟

در استدلال‌های تبعیض مثبت همواره یک موضوع مهم به چشم می‌خورد: برای در معرض قرار گرفتن و موضوع تبعیض مثبت بودن، هم‌چنان نیاز به احراز شایستگی‌ها و استانداردهای خاصی هست.

از جمله این استانداردها داشتن یک خط اینترنت برای ارتباط، مهارت کافی برای ارتباط با آن افراد به زبان مقصد (انگلیسی، آلمانی، فرانسه، اسپانیولی، هلندی) و توانایی «دریافت ویزا و پرواز به مقصد» هم‌چنان جزو پیش‌شرط‌های لازم است.

در واقع اگر انتخاب به «تنوع نژادی» وابسته باشد، باز هم افراد ساکن در نیمکره شرقی و آفریقا «همیشه» به سفیدهای جهان WEIRD ترجیح داده نمی‌شوند.

هم چنان که رنگین‌پوستان متولد شده در آمریکا، همواره شانس بسیار بیشتری از رنگین پوستان متولد آفریقا برای حضور در شرکت‌ها، آکادمی‌ها و محافل رده بالای کشورهای WEIRD دارند.

اکنون به موشکافی سؤال مهم بعدی بپردازیم: چرا در یک اقتصاد فقیر به دنیا آمده‌ایم؟

  • آیا صرف ایرانی بودن و تولد در شرایط بسیار خاص کشور ایران (دهه شصت در این مورد) باید نوعی امتیاز به حساب بیاید؟
  • آیا شکست خوردن در کارآفرینی در ایران امروزی با شرایط اقتصادی امروزی ایران را باید نوعی امتیاز برای پذیرش به عنوان کارآفرین در آمریکا دانست؟

منطق ارسطویی؛ بر خلاف تبعیض مثبت

اگر قرار باشد ما هزار توپ فوتبال را بین ابنای بشر تقسیم کنیم، یکی از معیارهای تقسیم این تعداد محدود آن است که به هزار نفر از «بهترین افراد» و «شایسته‌ترین افراد» آن‌ها را بدهیم.

به باور ارسطو، ذات توپ فوتبال «بازی کردن با آن» و «مهارت بالا در استفاده از آن» است و بنابراین تنها کسانی شایستگی دریافت آن را دارند که «بهترین» باشند.

قاعدتا بهترین بودن در این میان علاوه بر «استعداد ذاتی» و «ژنتیک» و «استخوان بندی» که انتخاب خود فرد نیستند، به پارامتر «تمرین و تلاش» نیز نیاز دارد که «انتخاب» خود فرد است.

اما لازم است یک نکته دیگر را هم در نظر بگیریم و آن هم این است که مسائلی که باعث می‌شوند فرد بتواند با فراغ بال و آسوده به تمرین بپردازد، از جمله «خانواده‌ای که بتوانند او را در حال تمرین فوتبال از منظر مالی و تغذیه و نیازهای رشد تا شایستگی عضلانی کامل یاری کنند» و «محیط و محل زندگی» انتخاب نسل گذشته فرد هستند.

این انتخاب‌های نسل‌های گذشته آن چنان گاهی قدرتمندند که روی انتخاب‌های فراوان افراد در زندگی تأثیرات عمیقی دارند.

حال با این حساب، بیایید دوباره بپرسیم:

  • آیا بیان این که شایسته‌ترین افراد لایق بهترین‌ها هستند، هم‌چنان عادلانه است؟
  • آیا می‌توان برای اجرای عدالت در سطح جهانی از مکانیزم «تبعیض مثبت» بهره برد؟
  • آیا افراد ساکن جوامع WEIRD را به صرف اجرای عدالت در انتخابمان باید از همه جنبه‌های زندگی که نه انتخاب خودشان بلکه انتخاب چند نسل قبل‌‎ترشان بوده‌است، کنار بگذاریم یا در برخی جنبه‌ها به آن‌ها امتیاز منفی بدهیم؟
  • آیا معمولی بودن و اکثریت بودن را به عنوان یک پارامتر جدایی‌ساز باید کنار گذاشت؟
  • آیا اقلیت بودن را باید به عنوان یک امتیاز در نظر گرفت؟
  • چگونه عدالت را در انتخاب‌هایمان جاری کنیم و چگونه آن را بفهمیم؟

منطق شایسته‌سالاری : چرا تبعیض مثبت همچنان پیچیدگی دارد؟

شق بعدی مسئله این است

افرادی که به علت تبعیض مثبت از بازی جا می‌مانند، ممکن است به استدلال «شایستگی» روی بیاورند.

به این معنا که ما نمرات بهتر، بدن ورزیده‌تر و گذشته‌ پر تلاش‌تری داشته‌ایم و لازم است (با ادبیات مایکل سندل) از در جلویی وارد شویم.

سؤال اینجاست که خود «شایستگی» چگونه حاصل می‌شود؟

صرفا بر مبنای تلاش فردی یا گذشته و تاریخچه خانوادگی نیز در آن دخیل است؟

سؤال سخت‌تر و مسئله پیچیده‌تر گاهی این است که برخی از موفقیت‌های امروز ما که با تلاش خودمان هم به دست آمده‌است، تا حد زیادی شاید ریشه در «انتخاب‌هایی» داشته باشد که تماما حتی پیش از به دنیا آمدن ما داشته‌باشند.

حال چگونه این دو را باید از همدیگر تفکیک کرد؟

کدام بخش از شایستگی ما حاصل تلاش خودمان و کدام بخش حاصل انتخاب‌های والدینمان بوده‌است و چگونه مطمئن شویم این «عین رعایت عدالت» است؟

مایکل سندل به نکته پنهان این بازی نیز اشاره می‌کند: «در نهایت مسئله ما این است که چگونه باید با همدیگر در جامعه زندگی کنیم؟»

اصالت رفتاری: فرد در برابر گذشته خویش

محتمل است اگر فردی که مهارت‌های زندگی و اجتماعی بالایی را در اثر هم‌نشینی و بهره‌مندی از امتیازاتی نظیر خانواده و تحصیل و آموزش به دست آورده‌است، تک و تنها در جایی سخت رها کنید، باز هم در مدت زمان اندکی ممکن است بتواند خودش را به حد قبلی برساند.

این جا مسئله «اصالت» فرد هم نیست. چه اصالت چنینی در اثر تربیت و آموختن به دست آمده و درونی هم نیست.

بنابراین یک وجه پیچیده دیگر به این مسئله باید افزود و آن تأثیر ناخواسته‌ای است که تا قبل از بلوغ در قالب مهارت‌های متعدد زندگی از محیط کسب می‌کنیم.

این نوشته ادامه خواهد یافت ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *