عصر محتوا مفهومی بود که همزمان با وسعت گرفتن و جان گرفت وب۲٫۰ مطرح شد. در آن روزها آموختیم که قطار توسعه هماکنون در ایستگاه «فکرآوری» ایستاده است و اینترنت همان فرصت برابری است که همگان به دنبال آن بودیم.
اگر به دنبال کلید واژه توسعه پایدار بگردید، اینجا مطالب مفصلی از آن نوشتهام:
فرصتی برای تعامل با دنیا و رسیدن به قطار توسعه که کمکم دارد از دست میرود.
البته که منظور از عصر محتوا، هرگز «تمرکز روی محتوای متنی و آنچه بازاریابی محتوایی مینامیم» نبوده است و شاید همین کجفهمی خود باعث بروز بسیاری از مشکلات بودهاست.
برای فهم درست این مبحث و ورود به بحث، لازم است اول این دو نوشته را بخوانید:
عصر محتوا : فرصت تاریخی که در حال از دست رفتن است – عصر ایران
محتوا از چه روشهایی به پول تبدیل میشود؟ – عصر ایران
در حقیقت «عصر محتوا» اشاره به ظرفیتی دارد که در اقتصاد اینترنتی به عنوان نرمافزار وجود داشتهاست. دقیقتر اگر بخواهیم صحبت کنیم، اشاره به «فکر افزاری» داریم که روی «نرم افزار اینترنت» که بر بستر «سختافزار ادوات ارتباطی با هم» نصب میشود.
فرصت تاریخی عصر محتوا تقریبا برایمان در حال افول است. هر چند در تاریخ نگاشت اولیه این نوشته که مدتهاست در آرشیو سایتم خاک میخورد، این فرصت در حال افول بود، امروز با جرأت میگویم، این فرصت گذشت و تمام شد و خاکسترش را هم باد برد.
البته که فرصتهای تاریخی پیوستن به اقتصاد جهانی و رهایی از ضعف اقتصادی به سرعت از پیش روی ما میگذرند و البته که همواره محصول مطالعه تاریخ ایران سه چیز است: «حیرت، حسرت، خشم». (بخشی از تفکر دکتر سریعالقلم که در اقتدارگرایی ایرانی در عصر پهلوی هم کمابیش انعکاس یافته است)
اما عصر محتوا چه بود و چگونه به آن نرسیدیم؟
سال ۹۳ بود. این مقاله آن روزها مهم بود. ایستگاه توسعه هماکنون در حال صدا زدن مسافران خود است.
فناوری داریم، این بار نیازمند فکراوری هستیم.
هم اکنون اما روند دیگری در پیش است: فکراوری که درست فهمیده نشد و زندگی که گریخت. محتوا قرار بود زبان فهم دنیای دیجیتال باشد، نه صرفا ابزاری برای بازاریابی در محدوده کوچک «بازاریابی محتوایی» به هر حال ننوشتن از فکرآوری و صحبت درباره جنبههای فنی محتوا آنچنان وب فارسی را در نوردیده است که فکر نمیکنم بتوان هیچ مطلبی در مورد فکرآوری و فلسفه محتوا یافت.
محتوا فکر افزار است

این مهمترین بخشی است که من از آن سخن گفتهام، هر چند مابقی داستان هر چه هست یادداشتهای پراکنده من است که هیچ وقت هم به صورت جامع و کامل آنها را یکجا جمع نکردهام.
بخشی از این بحث در دنیای اقتصاد تاثیرگنجانیده میشود و بخشی در جهان اقتصاد تعامل و در نهایت بحث را به سمت «اقتصاد محتوای دیجیتال» به عنوان پایهای ترین بحث مدنظرم هدایت خواهم کرد.
همچنان معتقدم که سرعت بسیار بالای تحولات جهان دیجیتال باعث میشود هر چیزی که حتی ده روز پیش از آن فهمیدهایم و دیدهایم و درک کردهایم، امروز بیمعنا، فاقد ارزش و ای بسا کاملا نادرست باشد.
سهل است که نظامهای فکری نظیر «پادشاهی محتوا» و امثالهم بسیار سریعتر از ارزش بیفتند و اقتصاد تعامل هم که پایه تحولی نظیر کلابهاوس در شبکههای اجتماعی شده بود، هماکنون به دوران تحول خود به سمت اقتصاد همگرایی و چندجانبگی محتوا سوق پیدا کند.
چارچوب نظری این بحث را با سیستمهای پیچیده و مفاهیم آن پیش خواهیم برد. از نظر من، ساختار جهان دیجیتال یک سیستم پیچیده بسیار بزرگ است که شناخت ان بدون درک مفاهیم عمده پیچیدگی کاملا «بیهوده» و غیر قابل فهم است.
با چند مفهوم بحث را به پیش خواهیم برد که عبارتند از
الف – دنیای دیجیتال کجاست؟
ب – آیا همچنان در عصر محتوا هستیم؟
پ – محتوا در حال حرکت به چه مسیری است؟
ت – آیا عصر محتوا تمام شدهاست؟
ث – چگونه محتوا قرار بود فکر افزار عصر محتوا باشد؟
ادامه دارد
به نظرم شرایط فعلی اینترنت اصلا جای بحث و بینش نداره (ایران اشغالی)
اگر قرار باشه منتظر شرایط عالی بمونیم قاعدتا هرگز زمانش نیست.
ضمن این که من سالهاست دارم از این مبحث صحبت میکنم و تازه امروز بهش نرسیدم.
ارتباط این بحث با شرایط اختلال گسترده اینترنت ایران هم اگر چه موازی، اما متقاطع نیست؛ یعنی مبحثی که من در ادامه ازش صحبت میکنم بحث فرهنگی و تاریخی ماست و یکی از عوامل اون میتونه اختلال اینترنت باشه، کما این که مدتها پیش از طرح صیانت هم چنین مبحثی رو پیش میبردم.
یاور عزیز، سلام.
از آن دست یادداشتهایی هست که میشود اسم آن را «پیشنویسی از ایدههایی برای یک یادداشت کاملتر» گذاشت. همانطور که اشاره کردی، محتوا قرار بود زبان فهم دنیای دیجیتال باشد. این نگاه دربارهٔ محتوا، ما را به منظومههای فکری جدیدی در استراتژی محتوا خواهد رساند.
فراز آخر یادداشت، مشتاق و امیدوارم میکند که یادداشتها و ایدههای جذابی را در ادامه بنویسی.