راهکار برونرفت از #بحران امروز چیست؟
«اختصاص تمام پول نفت به حوزههای علمیه و آقازادگان، با دریافت التزام عملی که وارد کار اقتصادی و مملکتداری نخواهند شد.»#رشته_توییت
*** کلیه مطالب این نوشته در همۀ بخشهای آن صرفا بیانگر نظرات، عقاید و اندیشههای شخصی نویسندهاش میباشد و ممکن است در همۀ بخشها حاوی کژتابی، کجفهمی و مملو از اشتباه باشد. نویسنده ضمن پذیرش حق نقد خواننده، با اعتقاد تردیدآمیزش به «مرگ مؤلف» مسئولیت این نوشته در آینده را نمیپذیرد. این نوشته جز برای نقدهای آیندۀ خود نویسنده، قابلیت ارجاع به عنوان رفرنس را نخواهد داشت. ***
وضعیت واقعی اقتصاد ایران چگونه است؟
قبل از نوشتن در این مورد باید بگویم که من «اقتصاددان» نیستم و به هیچوجه هم نخواهم بود. آنچه مینویسم و میتوانم بنویسم و به قولی مجازم در مورد آن فکر کنم، حوزۀ توسعۀ پایدار است. اساسا من از پنجرۀ توسعه به درون دنیای بزرگ اقتصاد مینگرم و قاعدتا نگاهم آلوده به مفاهیمی است که سالهاست برای فهمیدنشان تلاش میکنم.
به هر حال از منظر من، اقتصاد ایران در ادوار مختلف تاریخی گرفتار پدیدۀ «آقازادگی» بودهاست. این پدیده خود ریشه در استبداد تاریخی قبیلهای، قبیلهگرایی و اقتدارگرایی قومی در تاریخ ایران دارد که همواره برای پیشرفت در همۀ عرصهها وابستگیهایی با قدرت ایجاد شود.
برای درک بهتر آنچه در این مورد خواهم نوشت، لازم است سری به نوشتههای قبلی من بزنید و به خصوص این پنج عنوان را مطالعه فرمایید:
یکپارچگی مالی اولین قدم برای حاکمیت قانون است. هماکنون دولت ششهزار حساب دارد و شیرازۀ مالی کشور به هم ریختهاست. مبارزه با فساد زمانی مؤثر است که تمامی منابع در خزانهداری متمرکز شود.
(گفتگو با عبدۀ تبریزی و میدری، اندیشۀ پویا، شمارۀ ۵۲، مرداد ۱۳۹۷)
یکی از مسائل بسیار مهم در بیانضباطی مالی و فساد گسترده و سیستماتیک روز، پدیدهای به نام آقازادگی و رانت است. هر چند این پدیده اساسا از زمان حاکمیت سلجوقیان بر ایران (تا جایی که مدارک تاریخی نشان میدهند) وجود داشتهاست و همواره نزدیکان حاکم از هر گونه سد قانونی قدرت عبور داشتند، امروز به دلیل قرار گرفتن کشور در وضعیت بحرانی (تحریم و گرانی) صورت دیگری به خودش گرفتهاست.
پدیدۀ رانت (اطلاعاتی – اقتصادی – سیاسی – فرهنگی و هنری) در هر سطحی که وجود دارد، وابستگی شدیدی به «عدم شفافیت» دارد.
تغذیۀ آقازادهها از پول نفت چندین نتیجه در بر دارد:
۱- تعداد دقیق این افراد و میزان هدررفت منابع مالی کشور از این طریق کاملا شفاف میشود. هماکنون که شما مشغول خواندن این متن هستید، مشخص نیست کدام آقازادهای در کجای کشور در حال انتقال مبالغ میلیاردی به حساب شخصی خویش از منابع ملی است.
۲- در صورتی که فعالیت اقتصادی آقازادگان متوقف شود، میزان دلالی به طور جدی بسیار کاهش مییابد.
۳- سینمای ایران و عرصۀ فرهنگ و هنر از محصولات سفارشی که جهت پولشویی آقازادگان در سینما تهیه میشود عاری شده و افرادی که واقعا دغدغۀ هنر و فرهنگ دارند، میتوانند آزادانهتر و بدون دخالت و توصیه و سفارش وارد این عرصه شوند. عرصه از هنربندان رانتی به طور کامل تخلیه میشود.
۴- آقازادگی میتواند از مناظر مختلف مورد مطالعه قرار گیرد و روشهای از بین بردن و کاهش آن در اجتماع ایرانی مشخص شود.
چرا آقا زادگان نباید فعالیت اقتصادی داشتهباشند؟
ورود آقازادگان به عرصۀ فعالیتهای اقتصادی چندین نتیجه در بردارد.
الف) از بین بردن «اقیانوسهای آبی» در تمام عرصههای اقتصاد. به محض ورود یک آقازاده به هر بخش از اقتصاد، رانتخواری و تنظیم غیرشفاف بازار آغاز و افرادی که سالهای سال در آن عرصه کار کردهاند، مجبور به ترک آن میشوند.
به نوعی استعدادهای داخلی مملکت هدر میرود. (البته که چنین چیزی همچنان قرنهاست در این مملکت وجود دارد و حداقل از زمان ناصرالدین شاه، اطلاعات موثقی از کوچ ایرانیان به روسیه، قفقاز، ترکیه، مصر و بخشهایی از بالکان برای کار داریم.) مهاجرت این افراد به بخشهای دیگر اقتصاد یا به خارج از کشور، یکی از بزرگترین ضربههای آقازادگان به کشور است: نیرویی که ۲۵ سال تمام از منابع سرزمینی صرف تربیتش شدهاست، درست در لحظهای که میتواند مولد باشد، از ایران خارج میشود.
ب) حضور آقازادگان در هر عرصهای از اقتصاد جریان فناوری و شادابی را از آن عرصه میگیرد. فرض کنیم امروز بازار دیجیتال در حال گسترش است و کارآفرینان و جوانان مشتاقی در حال درنوریدن عرصههای مختلف تکنولوژی در آن هستند. نوعی شادابی و تحرک در این بازار موجود است که میتواند کمکم اقتصاد را حداقل در این عرصه تثبیت کند.
آقازادگان اما منتظر لحظۀ موعود هستند: زمانی که لزوم استفاده از خدمات دیجیتال برای همه آشکار شود. زمانی که «بازار» ساخته شد و «ضرور» استفاده از خدمات دیجیتال برای همه به نمرات بالایی رسید، آقازادگان وارد عرصه شده و از این بازار آماده شروع به صید بزرگترین ماهیها میکنند. نمونۀ آشکار آن وضعیت امروزی «پیامرسانها» است.
به محض ورودشان به این بازار، اولین کاری که میکنند توسل به ابزارهای قانونی و فیلتر کردن رقبا است. پس از آن بازار را انحصاری کرده و با تمام قوا به کنترل آن میپردازند. قاعدتا در بازار تحت کنترل، جریان فناوری و نوآوری متوقف شده و شور و اشتیاق از دست میرود. در این بازار است که دوباره باید شاهد کوچ کارآفرینان و جوانان باشیم. این بار به مقاصدی متفاوت از اجدادشان: استونی، سیلیکون ولی، تلآویو، استرالیا.
ما یکبار در زمان امیرکبیر به فکر پاککردن صورت مسئله افتادهایم. یکبار حقوق آقازادگان درباری را قطع کردهایم و البته هنوز این مسئله به صورت ریشهدار حل نشدهاست.
تا زمانی که آقازادگی به «رسمیت» شناخته نشود و تمامی ابعادش در اقتصاد ایران مورد بررسی قرار نگیرد، به نظرم بعید است بتوان برای از بین بردنش کاری کرد.
چرا باید پولنفت را صرف «حوزههای علمیه» کرد؟
به دلیل حساسیت موضوع و امکان انتقال مفاهیم مختلف از محتوا، خواهشمندم قبل از خواندن ادامۀ مطلب حتما «یک ساعت» زمان بگذارید و این سخنرانی را کامل گوش دهید.
قبلا در نوشتهای مفصلا اشاره کردهام که علوم فقهی علوم سطح «خرد» هستند و حال آنکه مدیریت علم سطح «کلان» است. افرادی که از حوزه فارغالتحصیل میشوند و به مشاغل دولتی و تصمیمگیری در نقاط حساس کشور راه مییابند، فاقد بینش «کلان» و به اصطلاح «سیستمی» هستند و همین نداشتن بینش باعث میشود انرژی بسیار زیادی از سیستم به خاطر تصمیمات آنها هدر برود.
ممکن است بگویید این وظیفۀ احزاب است که افراد را برای جایگاه تصمیمگیری در نظام سیاسی تربیت کند. متأسفانه باید عرض کنم که اگر چنین میاندیشید، شما هنوز واقعیت تاریخی ایران را به خوبی درک نکردهاید.
نخست اینکه عرصۀ ورود به حاکمیت و مقامات بالا، در این مُلک هرگز تدریجی نبودهاست. به بیان دیگر (سیف، ۱۳۹۵) ما در ایران اشرافیت استخواندار نداریم. هر کسی از هر جایی و با هر مقامی و با هر پیشینهای، به واسطۀ اتفاقاتی میتواند به صدر مخروط حاکمیت در ایران دست یابد.
از سوی دیگر حضور و ظهور احزاب در جوامع جهانی، مربوط به امروز نیست. مربوط به شرایط خاص اقتصادی و توسعۀ صنعتی اروپا در قرن ۱۷ است. احزابی که امروز در همهجای جهان قدرت انتخاب و تربیت افراد برای تصدی پستها را دارند، همان اتحادیهها و سندیکاها و تشکلهای کارگری هستند که ۲۰۰ سال از تأسیسشان میگذرد. در این دویست سال این تشکلها فراز و فرودهای بسیاری دیدهاند تا توانستهاند امروز به عنوان یک حزب تجارب ۲۰۰ ساله را برای تربیت افراد به کار گیرند.
اساسا در آن زمان و زمانهای پیش از آن که ریشۀ تحولات تاریخی ما را رقم زدهاند، ما در مسائلی مانند «بیحقوقی عمومی» ، «عدم امکان انباشت سرمایه»،«غارت منابع»،«اقتدارگرایی تاریخی» و «عدم وجود مالکیت خصوصی» درگیر بودهایم. طبیعتا وقتی برای تودۀ ملت ایران در تاریخ خونبارش هرگز هیچ حقی تصور نشدهاست، نمیتوان انتظار داشت تشکلی استخواندار و ریشهدار بتواند برای تربیت حاکمان برنامهریزی کند و به اصطلاح قدرت از «دل مردم» بیرون بجهد.
ما تمام دستاوردهای توسعه اعم از ماشینآلات و ساختارها را وارد کردهایم. نه امروز که در دوران مشروطه و تجدد این امر آغاز شدهاست. مجلس و قانون و حزب و کابینه و دولت واردات ماست. نه از جایی از دل تاریخمان میجوشند و نه در درونمان ریشه دارند. ما همچنان معتقد به نظم و قانون و حاکمیت قانون نیستیم. اساس کشورداری ما و اخلاق کشورداری ما همیشه از مسیر «تا میتوانی در مدت زمان اندک بخور» گذشتهاست. به هر حال این تاریخ ماست و گریز از آن را چارهای نیست.
ما مجبوریم به سبک و سیاق تاریخ خودمان، حداقل افراد را از یک جایی «تربیت» کنیم.
به همین منظور میتوان از پول بی حد و حساب نفت بهره برد.
میتوان به تمام افراد فارغالتحصیل از حوزه که قصد ورود به عرصههای مدیریتی کشور را دارند، یک بورسیه پنجساله اعطاء کرد تا با تأمین هزینههایشان این افراد در هر سه بخش «خدمات، کشاورزی و صنعت» تحت تعلیم و کارآموزی مدیریت قرار گیرند. این افراد باید از مدیران متخصص کشور (که متأسفانه روز به روز از تعدادشان کاسته میشود) مدیریت کلان، تفکر سیستمی، تصمیمگیری و مدل ذهنی مدیریت بیاموزند و شاهد تأثیر تصمیمها بر سیستم کلان باشند. پس از پنج سال و به اتمام رسیدن آموزشهایشان، با بورسیۀ نفت، پنج سال دوم آغاز میشود.
در پنج سال دوم این افراد به ۱۱ کشور «بوتسوانا، آفریقای جنوبی، دانمارک، آلمان، انگلستان، ژاپن، کرۀ جنوبی، برزیل، سنگاپور، ترکیه و مالزی» اعزام میشوند تا در طی شش ماه زندگی، سیستم آموزشی – اداری – سیاسی و اقتصادی آنها را بررسی کنند و از نحوۀ پیشرفت آنها گزارش تهیه کنند. این گزارشها برای اساتید علوم انسانی دانشگاهی یا اساتید مقیم در آن کشورها ارسال و پس از تأیید آنها مأموریت این افراد پایان میپذیرد. پس از آن این افراد میتوانند در سیستم تصمیمگیری حضور یابند.
این چنین باعث میشویم اولا تصمیمگیرندگان حوزۀ کلان دقیقتر، پختهتر و بهتر تصمیم بگیرند و اقتصاد و وضعیت کشور را کمتر «امنیتی» کنند و از سوی دیگر باعث میشود انرژی سیستم در فساد رانتی هدر نرود.
این نخستین بخش از پازل بزرگFluctuate nec mergitur بود که برایتان تشریح کردم.
ارغوان
خوشۀ خون
دامن صبح بگیر و از سواران خرامندۀ خورشید بپرس
کی بر این درۀ غم میگذرند؟
یاور جان سلام
به نظرم این راهکار سیستمی نیست. یک سری پیش فرضهایی رو در نظر گرفتی که به نظرم باعث میشه نتیجه تحلیل اشتباه از آب در بیاد.
۱- فرض کردی که دادن پول نفت باعث میشه که این افراد دیگه فعالیت اقتصادی نکنند. در حالی نمیشه فرض کرد برای مثال اگر به فردی ماهانه ۱ یا ۲ یا ۱۰ میلیارد تومان داده بشه به همون مقدار قانع باشه. طبیعتا افراد در این شرایط شروع می کنند با اون پول بیزینس کردن و تلاش می کنند برای بیشتر کردن سرمایه شون. طبق مطالعات من در این سالها چنین اتفاقی نزدیکتر به رفتار طبیعی انسانه تا قناعت و راضی بودن به میزان مشخصی سرمایه. (با قانون هم نمیشه جلوی چنین کاری رو گرفت چون این گروه ثروت و قدرت دارند و قانون از پسشون بر نخواهد آمد)
۲- اصولا پول قدرت میاره و وقتی که پول رو در اختیار عده خاصی قرار میدی قدرت سیاسی پیدا می کنند. به این صورت تو داری قدرت سیاسی عده ای رو به طور مادام العمر تضمین می کنی و باعث ایجاد یک طبقه خاص با قدرت میشی که تازه در شرایط جدید هیچ ترسی هم از این ندارند که روزی ورشکست بشن.
۳- فرض کردی با بورسیه کردن افراد و فرستادنشون به یک دوره آموزش، تحصیل و کسب تجربه، مدل ذهنی افراد عوض میشه. در حالی که به نظرم تغییر مدل ذهنی به این صورت تحمیلی و با برنامه ریزی به این صورت به دست نمیاد. خود یک فرد باید به این نتیجه برسه که نیاز به عوض شدن داره. و نکته دیگر اینکه فرض کردی این افراد در حال حاضر از دنیای بیرون و سیستم سیاسی، فرهنگی، اداری و … سایر کشورها خبر ندارند. از کجا معلوم که داستان این نباشه؟ ممکنه این افراد از شیوه درست آگاه باشند اما انگیزه ای برای پیاده سازی آن نداشته باشند؟ (به دلایل مختلف اقتصادی و عقیدتی و …)
راهکاری که ارائه دادی به نظر من باعث میشه کنترل اقتصاد و سیاست کماکان در اختیار یک اقلیت باقی بمونه و این اقلیت هم قادرند به راحتی قدرت خود را حفظ کنند. این اقلیت هم طبیعتا اجازه تشکیل نهادهای دموکراتیک را نخواهند داد چون نتیجه چنین نهادهایی در گام اول، گرفتن ثروتهای طبیعی از خود این گروه خواهد بود. در نتیجه این راهکار با بن بست مواجه خواهد شد.
سلام مطلب خوبی بود.به نظر من اگر با این روش طبقه حاکم اصلاح شود باز هم مردم این سیستم را باز سازی میکنند.در خون مردم هم باید اراده اصلاح ایجاد شود.
سلام
لطفا امکان دانلود این فایل صوتی را فراهم کنید
لطفا از این آدرس دریافت کنید:
https://renani.net/index.php/speechs/speeches/563-renani-lecture-77
همینکار رو اقازاده های عرب هم انجام دادن و نتیجه گرفتن. فقط تفاوت اینجاست که مردم اونجا خیلی از همه لحاظ عقب بودن و دینشون کاملا مال خودشونه.
علاوه بر همه ی این واردات دینمون هم وارداتیه. تشیع برای این به وجود اومد که مردم ایران رو دوباره متحد کنه تا کشور پرشیا دوباره مستقل بشه. دلیل اینکه تمام امام ها رو هم قبول دارن و هر کدوم مظهر یک چیزه، ریشه در توتم پرستیشون داره. پولی که روستایی های فقیر خرج امامزاده ها یا حرمها می کنن، گواه این قضیس.
اقازاده های استان قدسی که پول نفت نمی خورن! با استفاده از دین جیب مردم رو می زنن. قدرت این حکومت از ادمهایی می یاد که به خاطر نبات تبرک امام رضا، رییس جمهورشون رو انتخاب می کنن.
راه حل مناسبیه اما نمی شه از مردم انتظار داشت که قبول کنن.
در ضمن دلیل اینکه همه چیز را وارد می کنیم اینه که دروازه ی گذر شرق به غرب، ایرانه. فلسفه از زرتشت شروع می شه، ارزش علم در اسلام و برتری مسلمون ها بر غربی ها، علم ایرانی ها بوده. اگر دنبال چیزی ریشه ای می گردین که وارداتی نباشه، اموزش و علمه…
شما از مردم انتظار چه عکس العملی در صورت عملی شدن این طرح، و حتی بعد از موفقیتش دارین؟
به نظر من اگه بودجه صرف اموزش کلی بشه، و به جای مدرسه های سنتی، شیخ ها در میون ما درس بخونن، نتیجه ی جالب تری می تونه داشته باشه، تا اینکه امکانات و مزایای انحصاری شامل یک قشر از جامعه (که همین الان هم مورد تنفر قشر زیادی هستند) به صورت قانونی بشه.