مقدمه
مدت زیادی است که در مورد توسعه پایدار ننوشته بودم. نوعی تنبلی و روزمرگی یا هر چیز دیگری که اسمش بود اجازه نمیداد حتی یک صفحه هم در این مورد بخوانم یا بنویسم.
مشخصا رغبت و امیدی هم به نوشتن نبود و صد البته ذهنیت و احساس ناامیدی شدیدی که به واسطه حضور در توییتر ایجاد میشد، ناخواسته باعث میشد باور کنم که «ما اصلا مال توسعه نیستیم» و «فعلا کلاهتو بچسب باد نبره، توسعه پیشکشت»
این بیرغبتی با خودش یک آفت دیگر هم آورد و آن هم «سادهانگاری» و نه ساده دیدن پیچیدگی ذاتی توسعه بود. گویی همهچیز قرار بود صرفا زمانی آماده شود که «حکمرانی خوب» از بالا موانع حاکمیتی کلان را کاملا رفع کند.
کمکم به این نتیجه رسیدم که رسانه اجتماعی و مشخصا توئیتر جایی نیست که حداقل من بخواهم آنجا باشم و در مورد توسعه پایدار بنویسم. شبیه این بود که برای مجمعی سخنرانی میکردم که در نهایتش یک «که چی بشه» حواله من میکرد. به هر صورت فکر میکنم یک اشتباه را چندین بار تکرار کردن حماقت بزرگی است که تکرارش کردم و البته «چندین بار آگاهانه تکرار کردن یک اشتباه» بدترین اشتباهی بود که مرتکب شدم.
به هر صورت صحبتم در مورد توئیتر و تصمیمهایم برای حضور در جایی نیست. در مورد توسعه پایدار است. دست بر قضا، اتفاقا در همان توئیتر به لینکی از یوتیوب رسیدم که اطلاعات بسیار عالی در مورد توسعه پایدار میداد. این اطلاعات البته مشخصا نه در مورد توسعه پایدار که در مورد «پیچیدگی فرآیندی توسعه پایدار» است.
این سری ویدئوها در مورد یک موضوع بسیار جذاب هستند: «استفاده از کلانداده برای حل مسائل اقتصادی و جامعهشناختی»
و در نهایت این دادهها قرار است به یک مسئله مهم اشاره کنند: «پیچیدگی فرآیندی توسعه پایدار در جامعه توسعهیافته و استفاده از متدهای کلان دادهای برای حل و فصل مسائل مهم و البته «تصمیمگیری»
در واقع اگر به زبان ساده بگوییم: برای تمام موضوعاتی که برایشان بغض میکنیم.
و چقدر درست است که بگوییم سیستمهای پیچیده قابل ستایشاند. از آنجایی که یادگیری و کار با آنها اصلا تمام شدنی نیست و هر ثانیهای که در موردشان بیشتر فکر میکنی، بیشتر کشف میکنی.
در این میان یک جمله آموختهام که احساس میکنم اندازه ده واحد درسی ارزش داشتهاست: «سیستمها ساخته نمیشوند، سیستمها ظهور میکنند.»
یعنی ما بیشتر از ساختن سیستم، روی ساختن محیط و فراهم آوردن شرایط اگر تمرکز کنیم، در این میان سیستم خود به خود ظاهر میشود. در واقع به عنوان برآیندی از اعمال و رفتار ما. برآیندی از هر آنچه ما انجام دادهایم. البته اساسا مشکل اینجاست که گاهی سیستم آنگونه نیست که ما دلمان میخواسته است.
برای مثال فساد سیستماتیک ظاهر شده و آشکار شده در صنعت بانکداری را در نظر بگیرید. این ظهور برآیند رفتارهای ریز و درشت مدیران و تصمیمگیرندگان و تصمیمسازان در صد سال گذشته است. از دورانی که بانکداری در ایران ایجاد شد و رشد کرد تا به امروز. البته باز هم گفتنی است که این جزو مواردی است که من ظهور سیستمها را ستایش میکنم. همچنان که ظهور پیچیدگی در سیستمهای توسعهای را.
مثالش را همین دیروز برای دوستی میزدم. طبق معمول بحث «کار هست و کار کن نیست» یا «کار نیست» در جریان بود و مطابق معمول بحث به یکی از دو سر طیف چسبیده بود. مشخصا معتقدم ما اساسا به عنوان کارفرما موظف به «تربیت نیروی خوب» هستیم، با علم به این که اتفاقا این نیروی خوب «قرار نیست» اصلا پیش ما بماند و خواهد رفت.
از طرف دیگر در طیف کارمند و کارآموز همواره دو مهارت ابتدایی و فراموش شده ساده، «توانایی برقراری ارتباطات انسانی» و «هنر یادگیری» به دادمان میرسند. در نهایت از ازدواج این دو مفهوم با یکدیگر یعنی «جریان دائمی یادگیری» و «عزم برای تربیت نیرو و یاددهی» چیزی به نام نیروی کار ایدهآل «ظهور» میکند. هر چند این نیروی کار خوب و ایدهآل اساسا ممکن است بیش از هر چیزی به فکر مهاجرت باشد.
باز هم اینجا اتفاق ناگواری نیفتاده است: ما در حال کمک به بهبود اکوسیستم جهانی هستیم و زمانی که جهان بشری چند گام به سمت جلو رانده میشود، در نهایت و با امواجی هر چند دیرتر و دورتر به خودمان هم قابل بازگشت است.
و در واقع همینجاست که به ستایش «پیچیدگی فرآیندی توسعه پایدار» بنشینیم. چرا که توسعه در نهایت «زاده میشود» و «ساخته نمیشود»
یاورجان این جمله که
“ما اساسا به عنوان کارفرما موظف به «تربیت نیروی خوب» هستیم، با علم به این که اتفاقا این نیروی خوب «قرار نیست» اصلا پیش ما بماند و خواهد رفت”
از نظر واقعی کاملا صحیح و قابل درک هست. منتهی مسالهای که هست، مذاکره با کارفرما در این مورد هست. به صورت سنتی، کارفرماها به دلائل احساسی یا اقتصادی، در مقابل این جمله گارد میگیرن. این گارد درسته که نتیجهای نخواهد داشت و در نهایت نیروی خوب در صورت عدم رضایت به نحوی از تیم خارج خواهد شد. ولی همین گاردگرفتن هزینههای فراوانی به سیستم تحمیل میکنه که ممکن هست ازش جلوگیری کرد. سوالی که من از تو دارم، این هست که چه مرجعی برای مطالعهی بیشتر در این مورد و آشنایی با جنبههایی از کار که منتج به این جمله میشه، معرفی میکنی؟ فکر میکنم امکان این وجود داره که با معلوماتی فراتر از صرف این جمله، با کارفرماها در این مورد صحبت و مقداری اونها رو با این مساله آشنا کرد.
مباحث توسعه پایدار و تفکر سیستمی واقعا مطالب جذاب و مفیدی هستند, این اولین مطلب از این سری مطالب بود که از شما خواندم, با توجه به اینکه آشنایی زیادی با این مباحث ندارم اما بسیار لذت بردم و سعی میکنم یادگیری این موضوعات را ادامه بدهم.
در این بین شاید سخت ترین قسمت برایم درک این نگاه و نگرش مربوط به بهبود اکوسیستم جهانی از طریق تربیت نیروی کار خوب است, زیرا در نظرم این ذهنیت فراگیر مهاجرت در امروز, خود حاصل عدم تفکر سیستمی و تصمیمات غیر سیستمی کلان در گذشته تا به اکنون بوده. و نمی دانم درست فهمیده ام یا نه, اما فکر میکنم شما از (رفتار و نگاه سیستمی به نتیجه تصمیمات و نگرش غیر سیستمی) نوشتید, و درک همین کار را برایم کمی سخت میکند. به هرحال امیدوارم درک و شناخت از این مباحث در بین همه ما بیشتر شود تا با رفتار بهتر, نتایج بهتر هم بگیریم.