دنیای اطراف ما به سرعت تغییر میکند. قبلا هم نوشتهام که جهان ما تغییرات بزرگی به خودش میبیند. تغییراتی که گاها اصلا برای ما ملموس نیستند. (+)
تغییراتی در عمق روابط جهانی که به واسطه تغییرات کالاهای اساسی در فرهنگها نفوذ میکنند و به تدریج عمیقتر و پایدارتر میشوند.
در عصر انقلاب صنعتی این کالاها شامل ادویه، قهوه، پارچه و شاید ذغال سنگ بودند. اما کالای دیگری هم همراه با اینها مبادله میشد: کتاب و مجله و دست نوشته. در این میان دو نوع محتوا بسیار ارزشمند شدند: محتوای تصویری و هنر نمایش.
در واقع این کالاها «حاملین» فرهنگ هر منطقه به سایر نقاط جهان شدند. تبادل فرهنگی و آغاز تغییرات بزرگ فکری و جامعهشناختی هم بر این بستر استوار شد.
از روش کاشت قهوه تا نحوه داشت و برداشت و آمادهسازی آن یک تاریخ غنی به وجود آمده است.
به طوری که در برخی از این کشورها «مدارس و مکاتب قهوه» به وجود آمدهاند. سالانه هزاران نفر دانشجو وارد این مؤسسات میشوند، سالانه هزاران جلد مجله و نشریه آنلاین و آفلاین تخصصی «قهوه» به چاپ میرسد و تمام اینها حلقه بازخوردی فرهنگ قهوه را با خودش تقویت میکند.
هم اکنون از زمان شیوع ویروس کرونا، فرهنگ چینی در قالب محتوای ویدئویی، تصویری و نوشتاری از فرهنگ غذایی چین و سوپ معروف خفاش، سراسر جهان را درنوردیدهاست و این غذا از یک غذای محلی کمتر شناختهشده به یک کالای شناختهشده و وایرال تبدیل شده است. البته که بیشتر به شکل یک غذای نفرتانگیز و دردسرساز تا غذایی سازگار با ذائقه ما. به هر حال قصدم نشان دادن قدرت تعامل محتوا با مخاطب و تأثیرگذاری بر اوست تا بر هم زدن اشتهای شما.
محتوا حامل نوین فرهنگ
به نظر میرسد هر کالایی که بخواهد در این مدل جهانی خودش را عرضه کند، حداقل نیازمند داشتن سه ویژگی اساسی است:
- قابلیت فروش در مقادیر عمده
- قابلیت حمل بالا
- ساده و همهگیر بودن
ویژگی سوم به نظر مهمتر از دو ویژگی اخیر باشد. قهوه میتواند «فرهنگها، زبانها و مرزهای جغرافیایی» را در نوردد. همانند چای که نحوه دم کردن و نوشیدن آن با یک بطری آب جوش امکانپذیر است، قهوه هم برای نوشیدهشدن و لذت بردن دردسر چندانی ندارد.
سیگار را هم میتوان جزو این ردهبندی به شمار آورد.
در واقع باید گفت اینها عناصر و حامل فرهنگ جهان قدیمیتر به ما هستند. دود کردن تنباکو حداقل در میان اقوام باستانی بشر، از کوباییها تا سرخپوستان آمریکایی، چینیها و هندیها رواج داشتهاست. هم چنان که هنر نمایش پهلو به یونان باستان میزند.
از سوی دیگر، در قرون گذشته، گاهی چنین چیزهایی در هم آمیخته است. مثلا قهوه خانههای قدیمی اروپایی محلی بودند که در ازای پرداخت هزینه یک قهوه، افراد قادر به برخورداری از «مصاحبت اجتماعی دیگران، مطالعه مقادیر بیشماری نشریه و کتاب، و دود کردن سیگار» باشند. در واقع «ارزشآفرینی» قهوه به عنوان یک کالا، در ترکیب با برخورداری از «شبکه اجتماعی» و «محتوا» به اوج خود میرسیده است.

در قهوهخانه های سنتی ایرانی نیز «محتوا» در قالب «نقالی» و «پردهخوانی» همراه با چای و غذای سنتی و تنباکوی قلیان، در قالب فرهنگ غنیتر و غنیتر میشده است. به طوری که در هر دوره تاریخی جزئیاتی به محتوای پردهخوانی افزوده شدهاست و بنا به مقتضیات سیاسی و اجتماعی هر دوره، تفسیر داستانهای سنتی جامه و لباسی نو به خود دیدهاست. در نهایت این محتوای فرهنگی، مهمترین کالای ارزشآفرین و مهمترین مکمل کالاهایی بودهاست که شاید «قدرت تبادل و تعامل فرهنگی» پایینتری داشتهاند.
باری، جهان دیجیتال هم از این قواعد مستثنی نیست. منتهی در این جهان، ارزشآفرینی با زیرساخت تکنولوژی به پیش میرود. امروز ابرقدرتهای جهان در سیلیکونولی، تعیین میکنند چگونه باید ارزش «ارتباطات اجتماعی» درون زیرساختهای آنان پیش برود.
نحوه تبادل محتوا، فرمت و استانداردها را هم تعیین میکنند. به شما میگویند مجازید چقدر برای آپلود ویدئو حجم بگذارید و چه تصاویری قابلیت ارسال ندارند و چه چیزهایی باعث میشوند دسترسی شما به «شبکه اجتماعی» با مشکل مواجه شود، موقتا مسدود شوید یا برای همیشه از شبکه (حداقل با مشخصات امروزیتان) اخراج شوید.
در نهایت در این جهان با توزیع برابر، ترویج نابرابر میتواند رخ دهد که برخی از مسائل آن مربوط به دنیای سنتی است: تحریم و جنگ و مذاکرات سیاسی که از جهان سنتی سر برآورده و بینی خود را در مسائل جهان دیجیتال هم فرو کردهاند.
تهدیدها و فرصتهای محتوا
چهره جهان اما بار دیگر در معرض تغییر شدیدی است: گسترش پاندمیک کرونا که هنوز اثرات بلند مدتش بر اقتصاد و جوامع بشری مشخص نشدهاست، چهره جهان را دگرگون میکند. ممکن است برخی از رسومات و «ممهای فرهنگی» (Cultural Memes) نظیر روبوسی و آغوش و بازدید فیزیکی کلا از جهان ما رخت بربندند. ممکن است مجبور شویم برخی از مشاغل را به طور کلی به رباتها بسپاریم. ممکن است از این به بعد محل کار از یک ساختمان و دفتر و شرکت، به طور کامل به جهان دیجیتال و خانههایی تبدیل شود که در آن گوشهای از اتاق، یک دستگاه پر سرعت اینترنت و یک زیرساخت سختافزاری ایجاد کردهایم.
ممکن است جهان ما به طور کامل دگرگون شود.
اما در این میان قاعدتا تغییرات بزرگمقیاسی در اقتصاد هم رخ خواهد داد. نگاه ما به جامعه هم عوض خواهد شد. نگاه ما به «روابط اجتماعی» هم با همان سرعت عوض خواهد شد.
در این میان ممکن است فرصتهای بیشماری هم ایجاد شوند. از بهینهسازی نرمافزاری سختافزارهای ارتباطی تا خلق/تولید، توزیع و ترویج محتوایی که قرار است «حامل فرهنگی» جهان نوین باشد.
همچنین رسیدن به ایدههای تولید، ساخت و بهینهسازی ابزارهایی که جهان نوین میطلبد فرصت اقتصادی بسیار بزرگی خواهد بود.
مثلا فرض کنید که از این به بعد تمامی کارهای خود را قرار است در خانه انجام دهیم و به هیچ عنوان قرار نیست کسی از خانهاش خارج شود.
در این میان توسعه و دگرگونی زنجیرههای تأمین مواد اولیه برای تولید و همچنین لجستیک و ارسال آن برای خریداران «محبوس در خانه» یک چالش عظیم است. نه صرفا از منظر لجستیک و فنی، بلکه از منظر استراتژی، تفکر و مدیریت آن.
هم چنین توسعه و ساخت بستر و پلتفرمهای آنلاین آموزشی یکی از مهمترین نیازهای آینده پاندمیک است. زمانی که دانشگاههای فیزیکی، مهمترین قابلیت و مزیت خود یعنی «حضور در فضای آموزشی» را از دست میدهند، نرمافزارها و بسترهای آموزشی دیجیتال پا به میدان میگذارند. این جا دیگر «حضور نداشتن» مزیت میشود و کیفیت آموزش میتواند با توجه به انتخابی بودن زمان دریافت محتوا و میزان دریافت آن دگرگون شود.
در نهایت جهان ما به «استراتژی محتوا» برای رسیدن به ظرفیت نهایی محتوا به عنوان مهمترین حامل فرهنگی عصر نوین نیاز مبرم دارد.
این که چگونه و با چه سیاستی بتوانیم محتوا را به مخاطب برسانیم و باعث شویم بیشترین میزان ارتباط بین او و محتوای دریافتی شکل بگیرد، از آن تأثیر بپذیرد و در نهایت تأثیرش را به منابع مالی تبدیل کند، وظیفه و نقشه راه همه آنهایی است که در حوزه محتوا فعالیت میکنند.
هماکنون فرصتی است که Disruption بین خلق و مصرف محتوا، با اتخاذ استراتژی محتوای درست، به سمت «خلق بستر و زیرساخت» بر هم بخورد و تعادل به سمت «عرضهکننده» در بیاید.
هم اکنون زمان رسیدن به «قطار توسعه جهانی» است. هم اکنون بهترین فرصتی است که بتوان به توسعهیافتگی «حداقل از منظر فرهنگی و زیرساختی» نزدیکتر شویم.
این فرصت را غنیمت بداریم.
پانوشت
برخی از مطالب این نوشته پس از مطالعه کتاب Enlightenment و فرصتی بود که دانشگاه کمبریج پس از شیوع ویروس حداقل تا دو ماه آینده در اختیارمان گذاشته است، و بخش دیگری پس از مطالعه کتاب Connectography پاراگ خانا حاصل شده است.
Outram, D. (2013). Coffee houses and consumers: The social context of Enlightenment. In The Enlightenment (New Approaches to European History, pp. 10-25). Cambridge: Cambridge University Press. doi:10.1017/CBO9781139226318.003
Khanna, Parag. Connectography: Mapping the Future of Global Civilization. First edition. New York: Random House, 2016.
توسعه یافتگیای که ما رو از نظر فرهنگی به هم نزدیکتر میکنه؛ فرهنگی که در اون روبوسی کردن مجاز نیست و آدمها در خانه ها محبوسند (: