دهکده های هزاره و تحول دیجیتال

دهکده های هزاره

دهکده های هزاره و تحول دیجیتال

یادگیری تطبیقی از پروژه توسعه پایدار سازمان ملل در آفریقا

*** در نوشتن این مطلب خلاصه ای از سه فصل اول کتاب های Blown to Bits و هم چنین The Age of Sustainable Development بهره برده شده است: تصاویر و مفاهیم از این دو کتاب و چند سایت اینترنتی و فیدخوان هایی است که به صورت مرتب برای اطلاع یافتن از داستان “توسعه پایدار” به آن ها مراجعه میکنم. بدیهی است این نوشته حاصل تلاشی برای یادگیری است و نویسنده با اطلاع و علم کامل به «مرگ نویسنده» این سطور را رقم می زند. بدیهی است سراسر این نوشته مملو از برداشت های شخصی و آلوده به افکار نویسنده اش است و با افتخار ممکن است در تمامی بخش های آن حاوی کژتابی، کج فهمی و مملو از اشکال و اشتباه و مغلطه بوده باشد. نویسنده ضمن پذیرش حق نقد خواننده، اعلام می دارد هر گونه ارجاع به این مطلب به عنوان رفرنس، تنها برای خود نویسنده و برای نقدهای بعدی خودش، معتبر خواهد بود.***

Millennium Villages یا دهکده های هزاره بخشی از برنامه و طرح توسعه پایدار سازمان ملل است که به سال ۲۰۰۲ از سوی این سازمان و با همکاری Jeffrey Sachs  (نویسنده کتاب The Age of Sustainable Development ، مدرس MIT در زمینه اقتصاد و از چهره های مطرح توسعه پایدار جهان – هم اکنون مشاور بان کی مون دبیر کل سازمان ملل) برنامه ریزی شده و به تدریج مورد اجرا قرار گرفته است. طرح اصلی که بعدها بخش هایی از آن در «سند ۲۰۳۰ یونسکو» مطرح شده است – و البته با بی مهری ما مواجه گشت – عمدتا مشتمل بر کاهش گرسنگی، مبارزه با فقر، مبارزه با فساد سیاسی – اجتماعی، توانمندسازی بنگاه های آموزشی، افزایش بهداشت و کاهش مرگ و میر مادران و نوزادان، مبارزه با بیماری های همه گیر نظیر مالاریا و ایدز، توجه به حقوق زنان و کودکان و در نهایت «تحول آموزش» در سطح جهانی بوده است.

نقطه هدف طرح روستاهای هزاره در قلب آفریقا قرار داشته است. به خصوص آفریقای گرمسیری (Tropical Africa).

آفریقای میراث خوار استعمار اما فاقد ساختارهای اساسی لازم برای تحول اقتصادی و افزایش مشارکت اجتماعی بوده است. زیرساخت هایی نظیر شبکه حمل و نقل سراسری که به دلیل چندپاره بودن استعمار در آفریقا، هر استعمارگری یک خط آهن از یک منبع به سمت دریا احداث کرده است.

نقشه استعماری آفریقا

تصویر از http://www.citi.io

شبکه ریلی آفریقای استعماری

به واقع در آفریقا، میراث استعمار شبکه ناقصی از ریل و خط آهن است. شبکه ریلی اساسا در آفریقا کامل نبوده است و هزینه های حمل و نقل و موانع صعب العبور همواره از مهم ترین سدهای توسعه و انتقال دانش در آفریقا بوده اند.

تحول دیجیتال در آفریقا؟

شبکه فیبر نوری آفریقا

آفریقا اما دارای یک زیرساخت بسیار مهم است. پوشش سراسری شبکه فیبرنوری در این قاره به صورت زیردریایی و پوشش قاره آفریقا با بیت های دیجیتال. دسترسی به اشخاص و شهرها و کشورهای مختلف در آفریقا هم اکنون فقط با یک تلفن ارزان قیمت از اقصی نقاط اروپا میسر شده است. اطلاعات می توانند با سرعت بالایی در قاره به گردش در بیایند.

هم اکنون امکان تحلیل داده های مختلف افراد و حتی تشخیص ترجیحات آن ها به خوبی فراهم شده است و همه این ها به لطف انفجار بیت ها و پخش بسیار سریع داده ها صورت گرفته است.

تحول آموزش در بسترهای دیجیتال در این قاره، با شتاب بسیار زیادی در حال پیشرفت است. تحولی که میتواند از طریق افزایش آگاهی و ارسال امن و دائمی داده ها، آخرین و به روزترین محتوای “آموزشی” را به سادگی و به دوردست ترین نقاط آفریقا برساند. در این شرایط مرزها هر چه بیشتر شیشه ای تر می شوند، مشاغل جدید و محتوایی هم هر روز بیش از پیش اهمیت می یابند و عوامل مزاحم فرهنگی – خرافی به سختی خواهند توانست نقطه ای در تاریکی تاریخ بشر برای پنهان ماندن از آفتاب داده ها و اطلاعات بیابند. مگر می شود به ابزار مچ گیری چون گوگل مجهز بود و «خرافه» پرستید؟

به نظر می رسد امروز بیش از هر زمان دیگری باید معادلات قدرت جهانی را از نو بازنویسی کرد. ابر قدرت امروز جهان بیشتر از سکونت در پنتاگون و کرملین و الیزه، در سیلیکون ولی سکونت گزیده است. گوگل و فیس بوک با دارا بودن شخصی ترین اطلاعات بیش از نصف جمعیت سیاره زمین قدرتمندتر از هر ابرقدرت سنتی دیگری، حتی میتوانند نحوه تفکر و ترجیحات روزمره این افراد را هم تحت تأثیر خود قرار دهند و کنترل کنند. شاید بی دلیل نیست که وقتی زوکربرگ به روسیه سفر میکند، همطراز یک مقام سیاسی بلندپایه از سوی رئیس جمهوری روسیه به ضیافت شام دعوت می شود. حداقل پوتین به خوبی میفهمد که آینده جهان در دست آن کسی است که اطلاعات دقیق تری از مردمان جهان داشته باشد.

دقیقا به خاطر دارم زمانی که در بریتانیا، به محض جستجوی یک وسیله ساده خانگی، گوگل – فیسبوک و آمازون مدت های مدیدی آن وسیله را در صفحه اول تبلیغاتشان به من پیشنهاد میدادند و تا زمانی که در لیست خرید من از اطلاعات کارت بانکی ام، چنین وسیله ای خریداری نشده بود، دست از سرم بر نداشتند. به محض خرید این وسیله با کارت بانکی من، گوگل دست از نشان دادن این وسیله به من کشید. زمان هایی که از فروشگاه تسکو خرید می کردم و دقیقا روز قبل از به اتمام رسیدن ذخیره غذایی، آفرها و پیشنهادات بسیار زیادی به من ایمیل و sms میشد. تنها به این دلیل که آن روز یا روز بعدش قرار بود دوباره مواد غذایی بخرم. این دقت و پیش بینی رفتار من از  کجا ناشی می شود؟ خب احتمالا از «یادگیری ماشین – الگوریتم های هوشمند و یک سیستم دقیق از بیت هایی که شخصی ترین ترجیحات مرا کُد کرده اند.»

ظاهرا امروز به ندرت بتوان در جهان دیجیتال در «سایه» زندگی کرد. زیرآفتاب تند عالم تاب داده ها،حتی شخصی ترین ترجیحات ساکنین و روند تحول فکری آنان هم قابل ردیابی و شناسایی است. کسب و کارهایی مانند والمارت و تسکو و آمازون می توانند با پیش بینی دقیق ترجیحات مان، ما را حتی به خرید چیزهایی ترغیب کنند که اصلا «نخواسته ایم».

یادگیری تطبیقی

چه بخواهیم و چه نخواهیم، تحول دیجیتال به سرعت همه مرزهای فکری ما را درخواهد نوردید. آن هم با سرعت آن چنان زیادی که حتی در تصور هم نگنجد. اینترنت و ارتباطات دیجیتال امروزه مهم ترین بستر توسعه پایدار تلقی می شوند یا حداقل من دوست دارم این گونه بیندیشم. تحول دیجیتال امروزه حمل و نقل، توزیع، آموزش، تجارت، ارتباطات انسانی و در یک کلام «همه چیز» را دگرگون می کند. آن قدر سریع و عمیق است که گاهی برای توصیف و درک و هم چنین تصویب قوانین نظارت و کنترل داده هایش احتمالا سال ها عقب بمانیم.

به نظر می رسد امروز دیگر نتوان به هیچ عنوان حتی در جزئی ترین حالت آن، با داشتن بستری به نام اینترنت، رذالت های سیاسی معمول پیشین از قبیل کنترل افکار جمعی و تحمیل سلیقه حاکمیتی به طبقات و اقشار مردم را مرتکب شد. بستر تبادل اطلاعات دیجیتال و بیت های ساده و در عین حال کارآمد باهوش امروز، امکان پویایی و هوشمندی و رضایت خاص و ویژه تک تک افراد را برای خود آن اشخاص فراهم می آورند. آن قدر شخصی شده که تک تک هفت میلیارد نفر روی زمین محتوای مورد علاقه خودشان را در بستر اینترنت بجویند.

 

تحول دیجیتال امروز تعریف دقیق واژه Collectivism را در مفهومی متفاوت و با حقیقت آن تطبیق داده است: «همه آرا» و «همه نظرات» و نه «نظرات و آرای هدایت شده».

سؤال اصلی و جان مایه بحث اما در این است که آیا تحول دیجیتال جهانی خواهد توانست آن دسته از مشکلات ما که در “خطای ذهنی” مان عمیقا گرفتار آمده اند را با «فکر کردن» به جای ما و یا تقویت توان «مغز چهل واتی» ما از بین ببرد؟

 

باید منتظر ماند و دید.

شاید خیلی نزدیک، شاید خیلی دور.


 

کورسویی ز چراغی رنجور

قصه پرداز شب ظلمانیست

نفسم می گیرد که هوا هم

اینجا با من زندانی است.

هر چه با من اینجاست

رنگ رخ باخته است

آفتابی هرگز گوشه چشمی هم

به فراموشی این دخمه نینداخته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *