چرا توسعه پایدار زمان بر است؟ “توسعه پایدار چه چیزهایی نیست؟”

مقدمه

در بیشتر بحث های توسعه، زمانی که از توسعه نیافتگی صحبت میشود بلافاصله آمارهایی از رشد و پیشرفت ارائه می گردند. آمارهایی که هر چند صحیح هستند اما دال بر توسعه یافتگی نیستند.

هم چنان که قبلا توضیح داده شده است مفاهیم رشد و توسعه و پیشرفت با همدیگر متفاوتند و نباید به جای همدیگر به کار گرفته شوند. به نظر می رسد بیشتر اختلاف نظرها از تفاوت در تعریف «شاخص های توسعه» بوده باشد. بدین سان در این نوشته به بررسی و تعریف شاخص های توسعه و تفاوت های آن ها با شاخص های رشد و پیشرفت می پردازیم.

بدیهی است کلیه مطالب این نوشته در همه بخش های آن صرفا بیانگر نظرات، آراء و اندیشه های شخصی نویسنده اش می باشد و ممکن است در تمامی بخش های آن حاوی کژتابی، کج فهمی و مملو از اشتباه باشد. نویسنده ضمن پذیرش حق نقد خواننده، با اعتقاد تردیدآمیز به “مرگ مؤلف” مسئولیت این نوشته در آینده را نمی پذیرد. این نوشته صرفا جهت نقدهای آینده خود نویسنده قابلیت ارجاع دارد و غیر از آن نویسنده حق ارجاع این نوشته به عنوان رفرنس را برای خودش محفوظ می دارد.

چرا توسعه پایدار زمان بر است؟ توسعه چه چیزهایی نیست؟

اساسا در بحث توسعه میتوان به ابهامات فراوانی رسید. ابهاماتی که بیشتر محل اختلاف نظر تا مشاجرات گسترده می شوند. به نظر می رسد بیشتر تفاوت ها در عدم تعریف صحیح توسعه و تفاوت های مهم آن با مفاهیم رشد و پیشرفت باشد. برای روشن تر شدن این تفاوت ها ابتدا بهتر است گزاره های زیر را با هم مرور کنیم:

  • میزان تحصیل کردگی زنان در ۴۰ سال اخیر حدود ۹۵ درصد افزایش داشته است.
  • میزان مشارکت اجتماعی زنان در ۶۰ سال اخیر همچنان روی عدد ۱۳٫۵ درصد ثابت مانده است.
  • میزان دسترسی شهروندان به گاز طبیعی در کلان شهرها در ۴۰ سال اخیر ۸۰ درصد افزایش داشته است.
  • میزان مصرف سرانه گازطبیعی در ایران ۴ برابر حد نرمال جهانی آن است.
  • میزان استفاده شهروندان تهرانی از مترو و وسائط نقلیه عمومی نسبت به ۴۰ سال گذشته بالای ۷۰ درصد افزایش یافته است.
  • میزان رهاشدن آلاینده ها در آسمان تهران نسبت به ۴۰ سال گذشته افزایش قابل توجهی را نشان می دهد.

این لیست را البته میتوان باز هم ادامه داد.

اگر گزاره ها را با هم بررسی کنیم، دو گزاره اول تقریبا یک جنس دارند. میزان تحصیل کردگی زنان یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در میزان مشارکت اجتماعی آنان است. در واقع یکی از پایه های اصلی مشارکت اجتماعی، آموزش دیدگی و تحصیل کردگی است.

از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۹۶ جمعیت ایران یک افزایش بالای ۴۰ میلیونی به خود دیده است. در همین مقیاس تعداد دانشگاه های ایران ۲۶۴۰ دانشگاه است (جالب توجه است که ایران ۵ برابر میزان کشورهای پیشرفته “دانشگاه” دارد.) که این تعداد حدود ۵ هزار میلیارد تومان از بودجه سالانه را به خودشان اختصاص میدهند. اساسا میتوان گفت خانواده ای در ایران نخواهیم یافت ( اکثرا و مگر در موارد استثنائی) که دانشگاه رفتن را پس از ۱۹ سالگی یکی از مهم ترین مسیرهای زندگی فرزندش نبیند.

گزاره اول اما از جنس «پیشرفت» است. این گزاره صرفا افزایش تعداد را گزارش می کند. افزایش تعداد زنان تحصیلکرده نسبت به قبل از انقلاب ۵۷ به میزان ۹۵ درصد بوده است.

گزاره دوم هم از همان جنس است، اما با اندکی تفاوت قابل بررسی است. مشارکت اجتماعی مجموعه مهارت هایی است که باید در دانشگاه به یک فرد تحصیلکرده آموزش داده می شده است. از جمله این مهارت ها می توان “مسئولیت پذیری، آینده نگری، مذاکره، تفکر نقادانه و توانایی تحلیل و نقد، تفکر سیستمی و دیدن خود به عنوان عضوی از یک مجموعه بزرگ تر، دفاع از مواضع خود، گزارش دادن به بالادست، تعامل با دیگران، ارتباط حرفه ای با سایر هم تیمی ها، کار تیمی، تعامل با ارباب رجوع، عمومی کردن دانش خویش برای افراد غیر متخصص، شناخت دقیق استعدادها، توانایی ها و ضعف های خود، انعطاف پذیری برای زندگی مشترک و در نهایت دانش تربیت نسل آینده” را نام برد.

توسعه پایدار و شاخص های اصلی

فکر نمیکنم در هیچ دانشگاهی در ایران، غیر از چند رشته خاص و دانشگاه خاص آموزش مجموعه این توانمندی ها به اشخاص «دغدغه و هدف آموزش» باشد.

صرفا آموختن چند صد صفحه دانش تخصصی خروجی جز فردی با لغلغه لسان عالمانه نخواهد داشت.

قابل ذکر است که در بررسی شاخص های توسعه ای مقایسه ایران با سایر کشورها و آوردن مثال از آن ها نه تنها نادرست که اساسا مغرضانه است.

بررسی پیشرفت عربستان و عراق و مقایسه آن با ایران تنها می تواند دلخوشی گذرایی برای تفکری باشد که نمیخواهد و نمی تواند و البته فاقد مهارت هایی است که باید او را در این راه یاری کنند تا ضعف ها را دقیقا ببیند و برایشان چاره اندیشی کند. چه اولویت های سرزمینی حاکمان هر کشوری متفاوت از دیگری است و مقایسه در شاخص های توسعه تنها زمانی صحیح است که هر کشوری با توجه به پیشینه تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی خودش مورد بررسی قرار گیرد.

به هر صورت شاخص های توسعه ای پس از شاخص های پیشرفت واقع شده اند. درست است که افزایش میزان دانشگاه ها و افزایش دانش در سطح عمومی کشور میتواند مسئله ای به نام «توانمند سازی» را مورد توجه قرار دهد، آن را به عنوان دغدغه ملی ایجاد کند و به نوعی پایه گذار آن باشد، اما صرفا «افزایش تعداد دانشگاه ها و اشخاص تحصیلکرده» به تنهایی به توسعه منجر نمی شود و گاها (همانطوری که شاهد آن هستیم) صرفا مرض دیگری به نام «مدرک گرایی» را کلید می زند.

اگر گزاره های دیگر را هم به همین ترتیب مورد بررسی قرار دهیم، شاید به یک نکته کوتاه ولی مهم از «توسعه» برسیم.

توسعه از جنس استراتژی است.

استراتژی هنر رقصیدن در تندباد و آرام گرفتن بر ساحل در زمان آرامش است.

استراتژی به معنای «منابع بیشتر = پیشرفت بیشتر» نیست.

استراتژی به معنای گام های کوچک درست در مسیری است که قبلا با هزاران گام بلند و پرش های بلند پیموده شده است و البته پرش بلندتر پرتگاه های بیشتری هم به خود می بیند.

استراتژی بازی تکیه صرف بر منابع نیست. بازی استفاده بسیار حساب شده، دقیق و آینده نگرانه از منابع است.

اگر گزاره دوم را با تکیه بر مفاهیم استراتژی بررسی کنیم، امروزه درصد بسیاری از شهروندان به گاز طبیعی دسترسی دارند، اما هم چنان میزان مصرف سرانه گاز طبیعی ایرانیان حداقل ۴ برابر میزان سرانه جهانی است. این یعنی توانمندی درک “مصرف صحیح حتی در صورت داشتن بیش از اندازه نیاز” در بین ایرانیان نهادینه نشده است. نه در آموزش های رسمی و نه در آموزش های غیررسمی چنین مسئله ای دغدغه ما نیست.

صدالبته که چنین دغدغه هایی توسعه مندانه اند و صرفا در جایی بروز میکنند که پیش زمینه های توسعه از حد سخت افزاری و به تعبیر رنانی از «چارک اول و دوم توسعه» گذشته باشند. (هر چند چنین تفکری را در نوشته های آینده نقد خواهم کرد.)

بنا به آنچه گفته شد، توسعه در ذات خویش به سادگی میتواند در تفاوت مفهوم کیفیت و کمیت تعریف شود.

پیشرفت مقوله ای مقداری و کمی. افزایش میزان های کمی جملگی پیشرفت محسوب می شوند.

افزایش میزان صادرات گاز، افزایش میزان صادرات نفت و حتی افزایش میزان قیمت دلار، افزایش میزان ادبیات رکیک در سخنرانی های سران، افزایش میزان فساد بانکی، افزایش میزان واردات کالاهای بی کیفیت و حتی افزایش میزان فحشا در کلان شهرها.

همه این ها پیشرفت اند. نسبت به وضعیتی که در گذشته با آن روبرو بوده اند، یک گام پیش تر آمده اند. اما توسعه یعنی کمیت در مرحله ای معین ناگزیر از تبدیل شدن به «کیفیت» است.

کیفیت در روابط بین الملل، کیفیت در شفافیت، کیفیت در برخورداری از محسنات و امکانات اجتماعی، کیفیت در صادرات و واردات کالاهای استاندارد، کیفیت در تعامل با دیگران، کیفیت در سخنرانی های عمومی، کیفیت در صلح با خویشتن. همه این ها در چارچوب توسعه میسر می شوند.(چارک سوم و چهارم توسعه)


ارغوان

این چه رازی است که هر بار بهار

با عزای دل ما می آید

و زمین از خون پرستوها رنگین است

و این چنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می افزاید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *