قصه غریبی است زندگی آقای ابتهاج قصه آدم‌هایی که خیلی اتفاقی، در بدترین ساعت‌های زندگی‌ات، صدایشان را روی واکمن درب و داغونت گوش می‌کنی، در حالی که تند باران پاییزی سرد تبریز، روی سر و شانه و گونه‌هایت می‌ریزد و غرق می‌شوی در صدای گرمی که ارغوانم‌ آنجاست، ارغوانم‌ تنهاست و عمیقأ شاد می‌شوی از سرپنجه طلایی که به تن تار زخمه بیات اصفهان و پرواز عشق می‌زند و آنگاه شادتر از پیش، این لحظات… ادامه مطلب »
پیش نوشت: پادکست های Indebate (گفتگوهای ریدهافمن با کسب و کارهای سیلیکون ولی) چند روزی عقب افتادند. دلیل اول آن مشکل در دانلود فایل بود که به لطف «مریم میم» حل شد و دلیل دومش نداشتن فضای کافی در هاست و نشت انرژی روزانه من در شرکت به دلایل خاص کسب و کاری بود که حوصله انجام هیچ کاری را بعد از کار روزمره نداشته باشم. به هر حال سعی میکنم امشب این فایل را روی… ادامه مطلب »