چگونه کمیابی ذهن ما را تسخیر می‌کند؟ معرفی کتاب

عدم تقارن و پوست در بازی

فکر می‌کنید اولین علت مرگ و میر آتش‌نشانان چه باشد؟ سوانح صحنۀ آتش؟

نه. در واقع بیشترین علت مرگ آتش‌نشانان «سوانح رانندگی» است. آن‌هم پیش از رسیدن به صحنۀ آتش.

چرا افراد فقیر، فقیر باقی می‌مانند؟ چرا بیشتر رژیم‌های غذایی جواب نمی‌دهند؟ به خاطر کمبودن اراده؟

چرا تمرکز و دقت ما در زمانی که به ضرب‌الاجل تحویل پروژه نزدیک می‌شویم ناگهان زیاد می‌شود؟

چگونه زمان‌بندی و برنامه‌ریزی کارها، حتی در بزرگ‌ترین شرکت‌های دنیا هم با شکست مواجه می‌شود؟

همه این‌ها به خاطر تنبلی و پشت گوش انداختن است؟

یا شاید عامل دیگری هم این پشت دخیل باشد. در واقع دخیل است: ذهنیت کمیابی یا Scarcity mindset

این‌ها جملاتی هستند که کتاب «فقر احمق می‌کند» نوشته سندهیل مولاینتین و الدار شفر با آن‌ها شروع می‌شود. (لینک معرفی کتاب به فارسی)

ما به خوبی می‌دانیم که ذهنی سرشار از خطا داریم. در این کتاب به یک خطای بسیار مهم اشاره می‌شود: خطای کمیابی.

روی جلد کتاب کمیابی

یعنی ذهن ما قادر است در زمان‌های مشخص روی یک موضوع خاص تمرکز کند. روی چیزی که فعلا ندارد: منابع مالی، کالری، شریک جنسی و …

در این میان درست همانند وارد شدن به تونل، هیچ چیزی جز آن‌چه در انتهای تونل باید به آن برسد را نمی‌بیند. مابقی چیزهای مهم خارج از تونل قرار می‌گیرند.

همین موضوع است که زمانی که روی تحویل یک پروژه در یک ضرب‌الاجل خاص تمرکز می‌کنیم، مستعد ابتلا به چاقی و دیابت و بی‌تحرکی و کم‌خوابی می‌شویم. به زبان ساده ذهنمان این چیزها را نمی‌بیند!

زمانی که آتش‌نشانان برای علمیات نجات یا آتش به منطقه اعزام می‌شوند، ذهنشان روی یک چیز متمرکز است: «زمان»

در واقع جنس این عملیات طوری است که حتی ممکن است با «یک ثانیه» دیر رسیدن به صحنه عملیات با شکست مواجه شود.

آتش‌نشانان آموخته‌اند که در کمتر از یک دقیقه لباس بپوشند، در خودرو بنشینند و با تمام سرعت به سر صحنه حادثه برسند. برای تمام این مسائل در ذهن آتش‌نشان برنامه‌ریزی و ترتیب بسیار دقیقی ایجاد شده‌است و هیچ آتش‌نشانی هیچ‌وقت بدون تجهیزات شخصی یا فنی در سر صحنه حاضر نمی‌شود.

اما ممکن است مسئله کوچکی مانند بستن کمربند در خارج از تونل ذهنی آتش‌نشان قرار گیرد. همین مسئله باعث می‌شود در سرعت‌های بالایی که ماشین آتش‌نشانی برای سریع‌تر رسیدن به محل حادثه طی می‌کند، حادثه رانندگی رخ بدهد و به مرگ آتش‌نشان منجر شود.

فقرا فقیرتر می‌شوند چون در ذهنیت کمیابی ذهنمان مستعد تونل‌زدن و کم دقتی است و زمانی که چیزی کم داریم، عموما نمی‌توانیم رفتار عقلانی‌تری نشان دهیم.

برای مثال برای بسیاری از افراد کم‌درآمد مسئله‌ای مانند هزینه بیمه در خارج از تونل قرار می‌گیرد. حال آن‌که در زمان بیماری این هزینه کم خود به هزینه‌های درمانی گزافی تبدیل می‌شود که باعث می‌شود فرد برای رفع آن مشکل بیشتر در دام فقر فرو برود.

ممکن است حتی برخی از آن‌ها برای رفع این مشکل رو به دریافت وام و کمک از دیگران بیاورند. مسئله دقیقا اینجا آغاز می‌شود که با هر بار وام گرفتن برای تسویه اقساط قبلی، چرخه و دور باطلی از دریافت و پرداخت ایجاد می‌شود که جایی هم تمام نخواهد شد.

حتی در زمان پس‌انداز هم تله مشابهی ممکن است در کمینشان باشد: فرض کنید که تا حد معینی پس‌انداز می‌تواند شما را از شر اقساط‌تان رها کند. تا حد معینی هم پول جمع می‌کنید. اما ناگهان و دقیقا قبل از رسیدن به مبلغی که می‌تواند شما را آزاد کند، یک خرید غیرضروری و غیرفوری، جلوی چشمتان ظاهر می‌شود.

وسیله یا لباسی را می‌بینید که مدت‌ها بود آن را «نمی‌دیدید». چیزی که مدت‌های مدیدی در «تونل» شما قرار نداشت، هم‌اکنون کاملا قابل دید است. وسیله‌ای که نداشتنش قبل از این هم آزار دهنده نبود، اما حالا که پولش را دارید، نداشتنش برایتان سخت است.

اگر برای خرید این وسیله بپردازید، در واقع در همان دام قبلی گرفتار شده‌اید. نمونه‌ها و مثال‌های زیادی از این نوع رفتار را احتمالا در اطرافیان و شاید هم خودتان مشاهده کرده‌ باشید.

درست در موعد تسویه حساب‌های قبلی، تمایل‌تان به خرید لوازمی که تا پیش از این مهم نبودند، ناگهان افزایش می‌یابد.

درست مثل زمانی که مدت‌ها در یک رژیم غذایی خاص قرار داشته‌اید و تمام زحمات‌ مدت زمان رژیم‌تان را یک شبه و با استدلال «زندگی خیلی کوتاهه» از بین می‌برید.

این مسئله به «اراده» شما بستگی چندانی ندارد. یک خطای ذهنی مهم است. البته باید اعتراف کنم خطاهای ذهنی طوری در ذهن ما برنامه‌ریزی شده‌اند که «حتی» اگر بدانیم و با تمام وجودمان آن‌ها را شناسایی هم بکنیم، باز هم مرتکبشان خواهیم شد. این ذات ذهن ماست.

خطر بزرگ‌تر معمولا در زمان تمرکز روی پروژه‌ها رخ می‌دهد. البته که حتی باهوش‌ترین و نخبه‌ترین مهندسان ناسا و مایکروسافت هم دچار این نوع خطاها شده‌اند که من ترجیح می‌دهم شما داستان‌شان را در خود کتاب بخوانید و از آن لذت ببرید.

اما کاهش اثرات منفی و زیان‌بار این خطا چه کنیم؟

من برداشت شخصی خودم و تجربیاتم را می‌نویسم و ممکن است آن‌چه شما در این کتاب می‌خوانید و می‌آموزید کاملا متفاوت باشد.

  1. تا زمان اتمام پروژه‌های موجود به صورت کامل، «هیچ پروژه» جدیدی را نمی‌پذیرم.
  2. تا زمانی که از اتمام رابطه عاطفی قبلی، حداقل شش ماه تمام نگذشته است، هیچ رابطه عاطفی جدیدی (حتی اگر فرد مورد نظر «ایده‌آل‌ترین انسان» روی زمین هم به نظرم بیاید) ایجاد نمی‌کنم.
  3. یخچال و کابینت منزل را با مواد غذایی سالم پر می‌کنم، تا در زمان تمرکز و تونل‌زنی ذهنی که حواسم به غذایم نیست، مواد ناسالم وارد بدنم نکنم.
  4. بخشی از برنامه روزانه را «خالی» و «بدون انجام هیچ فعالیتی» در نظر می‌گیرم که اگر زمان کم آوردم، بتوانم از آن استفاده کنم.
  5. روتین صبحم را از ساعت ۵ تا ۸ که شروع به کار کنم، کاملا در اختیار شخصی گرفته و هیچ پروژه و کاری را در آن انجام نمی‌دهم.
  6. یک روز هفته، همانند شبات یهودیان، به آسایش کامل و به دور از اینترنت، تلفن، پروژه و … می‌گذرانم.
  7. هر کاری که دارم را در همان لحظه انجام و بعدش به کار بعدی می‌رسم. مثلا اگر الان احساس می‌کنم که باید کفش‌هایم را واکس بزنم، بی‌درنگ «ده دقیقه» زمان می‌گذارم تا از استرس هفته آینده در زمان پوشیدنشان و این که واکس ندارند، خلاص شوم.
  8. برای مسائلی که خارج از تونل قرار می‌گیرند، از روش‌های اتوماسیون و ماشینی استفاده می‌کنم. مثلا سیستم انتقال مستمر پایا را برای پرداخت هزینه اجاره ماهانه فعال کرده‌ام و در نرم‌افزاری مانند Google Keep ترتیب کارهای روتینی که «خارج از تونل» هستند و مهم اما غیر فوری هستند را وارد کرده‌ام تا یادآوری کند.
  9. در صورتی که به کارهای روتین اهمیت ندهم، برای خودم «جریمه نقدی» وضع کرده‌ام تا «درد» حاصل از جریمه نقدی بتواند ذهن را تا حدی تحریک کند که وارد مرحله اهمال و پشت‌هم اندازی نشود.
  10. سخت‌ترین و مهم‌ترین بخش پذیرش یک پروژه در روزهای اولش است. روزهای اول پذیرش پروژه، بیشترین فشار کاری را تحمل می‌کنم تا در زمان رسیدن به ضرب‌الاجل وارد تونل‌زنی نشوم.
  11. اهداف بلند مدت را در بولت ژورنال ثبت می‌کنم و به صورت روزانه میزان پیشرفت اهداف میان مدت و کوتاه مدت را که باید در راستای همدیگر باشند را در آن پیگیری می‌کنم. این کار در همان زمان ۵ تا ۸ صبح صورت می‌گیرد.
  12. مهم‌ترین مسئله در زمان ضرب‌الاجل یک پروژه «داشتن خواب کافی» است. بدون خواب کافی اقدام به تحویل یا کار روی پروژه در ساعت‌های آخرش نمی‌کنم.
  13. در روتین روزانه حداقل یک ساعت برای ورزش و تحرک بدنی کنار گذاشته‌ام.
  14. برای رعایت بهداشت سیستم شامل استفاده از صندلی استاندارد، تنظیم ارتفاع لپ‌تاپ و … کاملا دقیق و حساس هستم. ماشین پول درآوردن من «بدن و ذهن» من است و باید دقت کنم که همیشه خوب و دقیق کار کند.
  15. از هیچ‌کسی قرض نمی‌گیرم! نه «زمان از آینده»، نه «منابع مالی» از دیگران.

در نهایت تلاش می‌کنم مورد ۱۵ را بسیار زیاد رعایت کنم. قرض نمی‌گیرم. نه از زمان، نه از منابع مالی. به عنوان حسن ختام، دوست دارم «نصایح مفید ناوال» را کنار این بحث با هم داشته‌باشیم.

عادت‌‎های خوب از نظر ناوال که کمیابی را درمان می‌کنند
عادت‌های خوب از دید ناوال راویکانت

یک دیدگاه

  1. خیلی عالی بود یاور جان. مخصوصا قسمتی که چشممون به یه وسیله میخوره و میخریمش و قرض روی قرض میاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *