تغییر مسیر وبلاگ
مدتها پیش که بحث «توسعه نیافتگی» و «توسعه پایدار» را شروع کردم، هدفم یافتن راه چاره و راهکاری بود که بالاخره بتوانیم برای رفع مشکل توسعه در ایران ارائه کنیم.
مقالات و کتابها و سخنرانیهای متعدد متخصصان و گاهی نوشتههای کم مایه و کمارزشی همچون «جامعهشناسی خودمانی» (که هم اکنون با فهمی که از آمار ریاضی جان فروند و به لطف میثم مدنی عزیز یافتهام متوجه تعمیمها، سادهانگاریها و ضعفهای استدلالیاش شدهام) در این چهار سالی که از آن نوشتهام و دهه گذشته که مدتها زمان صرف مطالعه و پژوهش و فهم این حوزه، با توان ذهنیام داشتهام، هم اکنون به یک راه روشن و آشکار رسیدهاست: «تربیت انسان» به عنوان نیرو محرکه اصلی اقتصاد و توسعه.
بارها و بارها از زبان متخصصان بزرگی این جمله را شنیدهام: «اقتصاد یعنی هنر استفاده صحیح از محدودیت منابع» و بعدها بارها و بارها از زبان دکتر رنانی بزرگوار (که تقریبا با سخنرانیها و نوشتههایش همیشه مأنوس بودهام و او را ندیده استاد و معلم خودم میدانم) شنیدهام که بیشتر برنامههای توسعهای را باید از «انسان» شروع کرد و برای تربیت انسان و پرورش فهم او زمان گذاشت. چرا که انسان اساس توسعه است و توسعه یعنی نرمافزاری که بتواند انسانها را در کنار هم، با کمترین اصطکاک در زندگی روزمره نگه دارد.
از سوی دیگر مطالعه مفصل سیستمهای پیچیده و همچنین شتاب گرفتن فهمم از آنها که اخیرا به لطف مطالعه و یادگیری عمیقتر ریاضیات حاصل شدهاست و نیز زمان گذاشتن روی مباحث اقتصاد رفتاری باعث شدهاست که دو جنبه دیگر به این بحث افزوده شود.
اول این که طبیعت و سیستمهای پیچیده (که بهترین نمونهاش رفتارهای جمعی ما انسانهاست) معمولا نظم و انتظام و الگوهای مشخصی نشان نمیدهند. گاهی وقتها ممکن است بتوان برایشان الگو تعریف کرد، اما نه همیشه. به قول نسیم طالب «وقتی طبیعت را نمیفهمیم بهتر است دستکاریاش هم نکنیم.»
دوم این که انسان بر خلاف تمام آموزههای باستانی و عرفی و حتی علمی ما در ادوار تاریخی گذشته، موجودی منطقی نیست که انتخابهایش «عقلایی» باشد. اتفاقا موجودی است که در انتخاب کردن به شدت به نقصها و سوگیریها و خطاهای ذهنی سرشارش وابسته است.
مسئله این بود که ما نمیتوانیم سیستمی بر مبنای منطق (برنامه توسعه اقتصادی) برای انسانی بسازیم که رفتارش غیر منطقی است و انتظار هم داشتهباشیم طبق آن منطق صحیح پیش برود و عمل کند.
آنقدر که انسانی دچار خطاهای بیشمار ذهنی است، معمولا در سیستمهای منطقی ممکن است پاسخ صحیحی به پارامترهای ما ندهد و البته چنانچه قبلا هم نوشتهام سیستمها «رشد بیولوژیک» دارند و هر سیستمی که رشد بیولوژیکی داشتهباشد، قرار نیست همانند مفروضات ما از سیستمهای مکانیکی عمل کند.
یعنی «ورودیهایی» به سیستم بدهیم و انتظار داشتهباشیم خروجیهایی مورد انتظارمان را به ما بدهد.
سیستمهای توسعهای که در این سالها بررسی و مطالعه کردهام، با یک خطای بسیار بزرگتر برای اجرا روبرو هستند: عمدتا به شدت به تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و زبان و هزاران ویژگی مبدأ خود وابستهاند. به طوری که حتی ممکن است روی نزدیکترین همسایگانشان هم نتوانند عمل کنند.
با این که ما هم اکنون از قرنی که باید در آن سرگرم مبانی توسعه میشدهایم گذشتهایم و قانونگذاران ما هماکنون با مسائلی درگیر هستند که باید حداقل صد سال پیش تکلیفشان مشخص میشد، تعریف و به روزآوری آن سیستمهای توسعهای هم دچار اشکالات اساسی میشود.
مبنای قانونی سادهای نظیر «حق مالکیت» که در قرون گذشته با مسائلی همچون قانون کپیرایت و بعدها «قانون مالکیت فکری» و امروزه Creative Commons و دقیقتر از آن GDPR و قوانین مشابه در حال پیشرفت در حوزههای مختلف فضای دیجیتال است، برای ما هنوز جای ابهامات فراوان دارد و به خصوص در دنیای دیجیتال عملا قانون بیشتر از طرف پلتفرم و فضای Decentralized صادر میشود تا فضای قانونگذاری و Centralized.
به هر حال ممکن است با راههایی که نرفتهایم و با راههایی که رفتهایم؛ تا کنون به جایی نرسیدهباشیم که عملا نرسیدهایم و بررسی شاخصهای توسعهای و شاخصهای ترکیبی توسعه که مفصلا در سلسله نوشتارهای «چرا توسعه پایدار زمانبر است» از آنها بحث کردهام نشان میدهند که ما «چندان» هم از جایگاههای پیشینمان (و جایگاههای آغاز مطالعه) جلوتر نرفتهایم و مسائل ریشهای را حل نکردهایم.
از طرف دیگر وجه چهارم این بازی در این بود که برای من مسئله «اقتصاد تأثیر» در این سالها همواره برجسته بوده است و نهایتا برای بررسی میزان اثر و مکانیزم اثر محتوا بر انتخابهای انسانی، دست به دامان روانشناسی شناختی و اقتصاد رفتاری شدهام.
یعنی از چهار طرف به این موضوع رسیدهام:
- رفتار انسانی معمولا و در بیشتر مواردی که مطالعه شدهاست عقلایی و منطقی نبودهاست.
- انسانها موجوداتی پیچیده و چند وجهی هستند.
- مدلهای توسعهای بیشتر روی پیشفرض «منطقی بودن انسان» بنا شدهاند و اکثرشان وابستگی شدیدی به زمان و مکان و جغرافیا و تاریخ و شرایط بسیار خاص و تکرار نشوندۀ میزبانشان دارند. سیستمهای توسعهای مؤثر بر کشور ما، شاید باید آنهایی باشند که دوباره و با توجه به «منطقی نبودن انسان» بنا شوند و محیطها را به نفع منطقی نبودن انسان تغییر دهند.
- انتخابهای انسان و تأثیر محتوا بر انتخابهای انسان جزو مسائلی هستند که در سیستمهای پیچیده و با توجه به ذهن خطاکار انسانی بررسی میشوند.
در همین راستا بیشتر مطالعات و در واقع مسیر جدید این وبلاگ روی مباحثی به پیش خواهند رفت که در حوزه اقتصاد رفتاری بررسی میشوند.
در واقع ممکن است کشف مکانیزم کامل تصمیمگیری انسانی بتواند به ما در ساختن رهیافت جدیدی در مورد «توسعه پایدار» کمک کند.
از همراهی شما متشکرم.