چرا توسعه پایدار زمان بر است؟ “اصول توسعه یافتگی”

swarm

اصول توسعه یافتگی یا آیا توسعه پایدار نیاز به تسلسل علل ترتیبی دارد؟

در بیشتر متون توسعه، متفکران اصول تقریبا ثابتی را برای توسعه یافتگی در نظر می گیرند. اگر توسعه را در مفهوم نگاه کلان در مدیریت استراتژیک همزمان منابع سخت افزاری (طبیعی) و نرم افزاری (فکری – اجتماعی) در نظر بگیریم، می توان حداقل چهار گام مهم برای مسیر توسعه به صورت تقریبی ذیل در نظر گرفت:

گام اول : سیستم سازی و نهاد سازی

گام دوم: رشد اقتصادی و اقتصاد خصوصی ، پیشرفت علمی – نرم افزاری، ارتباطات گسترده بین المللی

گام سوم: قانون پذیری، جامعه مدنی و اقتصاد سبز

گام چهارم: آزادی های فردی و گروهی، توسعه سیاسی و دموکراسی و جامعه باز

اما به نظر می رسد اصول توسعه یافتگی را هم میتوان در قالب جدیدی تعریف کرد: پیچیدگی سیستم.

سؤال اصلی اینجاست که آیا میتوان با رویکرد پیچیدگی سیستم و سیستم های پیچیده گام های توسعه را به نحو دیگری تغییر داد؟ آیا توسعه یافتگی همانند یک ساختمان است و سیستم سازی فنداسیون آن و غیر از آن هیچ ساختار دیگری به توسعه یافتگی منجر نمی شود؟

در این نوشته میکوشیم از منظر پیچیدگی بار دیگر به مسئله توسعه نگاهی بیندازیم و تسلسل علل توسعه را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. بدیهی است کلیه مطالب این نوشته در همه بخش های آن صرفا بیانگر نظرات، اندیشه ها، آموخته ها و تجربه های شخصی نویسنده اش می باشد و ممکن است در همه بخش های آن حاوی کژتابی، کج فهمی و مملو از اشتباه باشد. نویسنده ضمن پذیرش حق نقد خواننده، با اعتقاد تردید آمیزش به “مرگ مؤلف” مسئولیت این نوشته در آینده را نمی پذیرد. این نوشته جز برای نقدهای آینده خود نویسنده جامعیت ارائه و ارجاع به عنوان رفرنس را ندارد.

وزن تاریخ: تسلسل علل توسعه یافتگی

قبلا در مورد تفاوت های عمیق مفاهیم «رشد، پیشرفت و توسعه» نوشته ام. برخی از مسائلی که در رشد مطرح بودند و به دنبال خود پیشرفت و پس از آن توسعه را به ارمغان آورده اند، عمیقا در دل تاریخ و وزن جغرافیا فرو رفته اند: سیستم سازی مرهون قرن ۱۷ است و پایه ریزی آن حداقل به قرن ۱۵ باز می گردد. پیشرفت جهان در عصر انقلاب صنعتی و اواخر قرن ۱۸ رخ می دهد و توسعه محصول قرن ۲۱ است. برخی از تسلسل های چهارگانه توسعه یافتگی، بدون وجود داشتن و نیاز به وجودشان و به دلایل خاص تاریخی – فرهنگی و جغرافیایی (نظیر جامعه کوتاه مدت) از ما گذشته اند و رفته اند. توسعه یافتگی ایران امروز به کودکی می ماند که در برخی نقاط رشد خوبی داشته است، اما بسیاری از نقاط بدنش هم چنان در سایز نوزادی باقی مانده اند و آن قدر ظریف و شکننده هم هستند که یارای حرکت پا به پای سایر نقاط را نداشته باشند.

به این ترتیب امروز در ایران رشد نیافته، پیشرفته و توسعه نیافته، بخش هایی از این ساختمان وجود دارند، اما بخش های دیگر یا وجود ندارند و یا بسیار ضعیف بنا شده اند. اگرچه برخی از متفکران (رنانی) معتقدند با وجود آموزش «نسل توسعه خواه» این بخش ها هم به قدرت بخش های دیگر خواهند رسید، اما همچنان راهکار جامع و دقیق و راهبردی برای چگونگی وادار کردن حاکمیت به پذیرش تقسیم قدرت با نهادهای مدنی و اجازه فعالیت های مدنی و سیستم سازی در هاله ای از ابهام قرار گرفته است.

سیستم پیچیده و پیچیدگی سیستم: مفهوم تعادل در سیستم های پیچیده

یکی از اساسی ترین مفاهیم در تعریف سیستم های پیچیده «خودسازماندهی» و تعادل این سیستم هاست. یعنی یک سیستم پیچیده همواره تمایل به برقراری تعادل در درون خودش دارد. در علوم اجتماعی چنین تمایلی را Spontaneous order (نظم خود به خودی)، در فیزیک Order by disorder (نظم از بی نظمی – شرودینگر) و در اقتصاد چنین تمایلی را Invisible hand of the market  (دست نامرئی بازار – آدام اسمیت) نامیده اند.

دست نامرئی بازار

در بین تعریف های متفاوت از یک سیستم پیچیده عمدتا چهار ویژگی در بین همه تعریف ها مشترکا به چشم می خورد. این چهار ویژگی عبارتند از :

۱) الگوسازی

۲) خودسازماندهی

۳) مقاومت و تاب آوری

۴) پویایی

مثال: سیاره زمین یک سیستم پیچیده و متشکل ار پنج عنصر بسیار اصلی است: بیوسفر، اتمسفر، هیدروسفر، لیتوسفر و کرایوسفر (به ترتیب زیست کره، هواکره، آب کره، سنگ کره و یخ کره). همه این اعضا به صورت دائمی در کار برقراری تعادل و تبادل انرژی با همدیگرند. حال اگر بخشی از این تعادل به هم بخورد، چه اتفاقی می افتد؟

ما انسان ها (بخشی از بیوسفر) نفت موجود در دورن زمین را استخراج میکنیم و گازهای گلخانه ای را پس از مصرف آن به هوا می فرستیم. یعنی انرژی موجود در لیتوسفر را به سمت اتمسفر روانه می کنیم. گرم شدن اتمسفر پاسخی است که سیاره به «برهم ریختگی تعادل» می دهد. در این زمان انرژی اتمسفر باعث آب شدن یخ های قطبی (کرایوسفر) و افزایش سطح آب دریاها و اقیانوس های جهان (هیدروسفر) می شود.

تا اینجا تعادل زمین هم چنان به هم ریخته است: پدیده ای که آن را با نام «گرمایش زمین» می شناسیم. اما زمین همواره در طول ۳ میلیارد سالی  که حیات را در سطح تک سلولی برای اولین بار شاهد بوده است، در کار برقراری و حفظ تعادل و از بین بردن و آوردن گونه ها و فرم های مختلف است. به این ترتیب در اندک زمانی با بالاآمدن سطح آب ها، موجوداتی که در بخش های کم عمق تر زندگی می کنند و با این بخش ها تطابق و تکامل یافته اند، مجبور به مهاجرت به بخش های ساحلی تر می شوند و در نتیجه همین مهاجرت «رقابت» بین گونه ای و درون گونه ای افزایش می یابد. در نتیجه بخشی از بیوسفر منقرض شده و از چرخه حیات خارج می شود. بخش دیگری ممکن است روی تغذیه انسان ها اثر بگذارد. از منظر دیگری هجوم آب به بخش هایی از زیستگاه انسانی، همان پدیده رقابت بر سر منابع را در انسان ها افزایش و باعث از بین رفتن، کشتار و جنگ بر سر منابع می شود. پس از تمام این وقایع، انرژی آزاد شده توسط انسان، با مرگ و بازگشتن اجزای حیاتی بدن نظیر کربن، هیدروژن و نیتروژن به لیتوسفر و کاهش جمعیت انسانی، سیستم پیچیده زمین را بار دیگر به تعادل خود می رساند. هر چند تعادل سیاره گاها نیازمند انقراض های بزرگ باشد؛ اما سیستم همواره در حال خودسازماندهی و برقراری این تعادل در همه بخش هایش است.

دو نمونه از دینامیسم زمین که بخشی از آن را به ساده ترین شکل توضیح دادم. (تصاویر از وب سایت ناسا و سازمان زمین شناسی آمریکا گرفته شده اند. اولی در مورد چرخه اتمسفر و تبادلات آن در زیرسیستم پیچیده خودش است که با چهار عنصر دیگر سیستم پیچیده سیاره را تشکیل میدهد و دومین تصویر مربوط به چرخه آب روی زمین است که در زیرسیستم «هیدروسفر» صورت می پذیرد.)

دینامیسم زمین

 خودسازماندهی در طبیعت، نمونه هایی از سیاره 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سمت راست کانی گارنت و سمت چپ ساختار بلوری و شبکه ای این کانی، یک نمونه از خودسازماندهی در طبیعت. اتم ها حول محور یک هسته مرکزی یک ساختار منظم خود سازمانده تشکیل داده و کانی گارنت را شکل میدهند.

 

زنگ تفریح: دو نمونه از سازماندهی در سیستم زمین: گرانیت و گینس. اولی یک سنگ آتشفشانی است و دومی همان سنگ است که در اثر فشار و دمای زیاد «دگرگون» شده است: یعنی ترتیب چینش کانی ها و بافت آن به هم ریخته و دوباره سازماندهی شده است. یک نمونه زیبا از خودسازماندهی در سیستم های طبیعت. در مطالعه کانی ها و سنگ ها از آن ها مقاطع نازک چند میکرونی تهیه شده و زیر میکروسکوپ مورد بررسی قرار می گیرند که این دو نمونه بخشی از مطالعات تیپیک زمین شناسان هستند و البته دنیایی است که حدود ده سال تمام با آن شبانه روز زندگی کرده ام. کانی های مختلف به دلیل ویژگی خاصی که آن را آنیزوتروپی می خوانیم، در توزیع مولکول های مختلف در شبکه داخلی کانی توزیع همگن ندارند و به همین دلیل در زمان چرخش صفحه پلاتین میکروسکوپ با الگوهای خاصی تغییر رنگ می دهند. این الگوهای ویژه در کانی های مختلف بسیار تیپیک هستند و به همین ترتیب با شناسایی نوع و میزان حضور کانی ها در یک بافت سنگ، نام آن سنگ تعیین می شود. برای مثال سنگی از خانواده گرانیت ها به نام آلکالی گرانیت پیروکسن دار یا بیوتیت گرانیت. هر چند چنین نامگذاری اساسا «زمین شناسانه» است و در صنعت و بازار سنگ تقسیم بندی با نام تجاری شامل نام معدن استخراجی، رنگ و تا حد بسیار کمی جنس انجام می گیرد.

 

خودسازماندهی در سیستم های انسانی

بازار و تبادلات تجاری انسان ها با همدیگر نمونه ای بسیار کلاسیک از بحث خودسازماندهی است.

قیمت یک نمونه از خودسازماندهی است که از بر هم کنش عرضه و تقاضا حاصل می شود و قادر به تنظیم اتوماتیک خود است. همان مفهومی که آدام اسمیت آن را دست نامرئی بازار نامیده است( و البته معتقد است رها کردن بازار به حال خود و عدم دخالت حاکمیت در آن مهم ترین اصل برای پویایی اقتصاد است. عرضه و تقاضا و تنظیم قیمت ها بر مبنای آن باعث ایجاد رقابت می شود و رقابت به پویایی کمک می کند.)

الگوسازی در سیستم های انسانی

سیستم های خودتنظیم گر الگوهای رفتاری خاصی از خود نشان می دهند. ما این الگوها را «فرهنگ»،«رفتار»،«عرف» و… نامیده ایم. سیستم اما تمایل دارد همواره الگوهای رفتاری خودش را تا زمانی که تعادل سیستم به خطر نیفتاده است حفظ کند. یکی از این الگوها در مقاومت در برابر تغییرات تکنولوژیک مشاهده می شود. زمانی که داده ها و اطلاعات جدیدی وارد سیستم می شوند، سیستم هم چنان تمایل به حفظ رفتارهایش دارد. تا زمانی که دوباره بخواهد برای تنظیم تعادل رفتار و الگوی رفتاری را نیز تغییر دهد.

مثال : پدر یکی از دوستان، کارگر کارخانه بود. مدیر کارخانه تصمیم به استفاده از سرویس های استیل در ناهار خوری گرفت و از قاشق و چنگال استیل استفاده کرد. در روزها و هفته های اول کارگران این وسایل جدید را با خود میبردند و درون کمدهایشان قرار می دادند. اما مدیران دوباره از این وسایل استفاده کردند. تا جایی که دیگر کمدهای کارگران از این وسایل انباشته بود. پس از آن دیگر کسی به صرافت برداشتن این ابزارها نیفتاد و دریافت که کاربرد اصلی آن ها برای خوردن غذاست و نه تصاحب. به این ترتیب با افزایش ورود اطلاعات جدید، سیستم مجبور به بازآفرینی و تطابق رفتار خود و الگوسازی جدید می شود.

مثال: با ورود اینترنت به ایران در دهه هشتاد و نود کاربرد آن بسیار محدود بود. همانند کامپیوتر و گوشی های موبایل که یک کالای لوکس محسوب می شدند. گسترش ورود اطلاعات جدید در مورد اینترنت و ظرفیت های آن امروزه باعث به وجود آمدن هزاران شغل و به طبع آن خدمات جدید شده است. خدماتی که اتفاقا آن قدر سریع پیش رفته اند که گاهی برای توضیح دادنشان به نسل گذشته، واژه های کافی در ادبیاتمان سراغ نداریم.

تحمل و مقاومت در برابر تغییر

شاخصه دیگر سیستم های پیچیده مقاومت و تحمل در برابر تغییر است که در سیستم های انسانی می تواند بسیار گسترده باشد. از جمله مثال های خوب برای فهم این قضیه «کودتای سیاسی» است که در آن حتی با تغییر در یکی از اجزای سیستم انسانی (حکومت) کل چارچوب جامعه و انسان های آن (بقیه اجزای سیستم) از هم نمی پاشند. البته بجاست در نظر داشته باشیم که سیستم انسانی همواره تمایل به حفظ رفتار و الگوهای پیشین خودش دارد و گاها مقاومت در برابر تغییر، به مقاومت در برابر ورود اطلاعات جدید هم منجر می شود.

دیگر جزء مهم سیستم های پیچیده در پویایی فرآیندهای خودسازماندهنده است. به این معنی که روابط و متغیرهای سیستم در طول زمان از خود تغییراتی را نشان میدهند. برای مثال میزان مقبولیت احزاب، ساختارها و سیستم های سیاسی و فکری از سال ۶۰ تا ۹۰ را در نظر بگیرید. برای تمرین تفکر هم که شده رسم یک نمودار کیفی از میزان این تغییرات میتواند به درک مفهوم پویایی کمک کند.

توسعه یافتگی و پیچیدگی سیستم توسعه ایران

درون سیستم توسعه یافتگی ایرانی اجزای بسیار زیادی وجود دارند که رفتارهایشان «قابل پیش بینی» نیست. اگر فرض کنیم که ورود اطلاعات جدید به صورت پیوسته از خارج از سیستم میتواند «رفتار» سیستم را در طول زمان دچار تغییراتی کند، باید در نظر داشته باشیم که «الگوی رفتاری» سیستم “قابل پیش بینی” نیست و ممکن است رفتار سیستم پس از خودتنظیمی «ضدتوسعه ای» هم بشود. هم چنان که از مشروطه تا به امروز و پیش تر از آن از دارالفنون تا انقلاب مشروطه، ورود اطلاعات جدید به درون سیستم باعث تغییر رفتار «سیستم» شد، اما توسعه یافتگی را به ارمغان نیاورد: پیشرفت را همراه آورد. هم چنان شاخص های توسعه ای در وضعیت مناسبی قرار نگرفتند. یعنی انقلاب و تغییرات نظام را به همراه آوردند (تغییر رفتار) اما هم چنان توسعه نیافتگی گریبانگیر سیستم بوده و هست.

اما اگر قرار باشد تغییراتی در رفتار سیستم به دلیل ظهور اطلاعات جدید «در درون سیستم» باعث بر هم خوردن تعادل و خودسازماندهی مجدد شود، آیا لزوما رفتارهای جدید سیستم به سمت توسعه یافتگی حرکت می کنند؟ باز نمیتوانیم «پیش بینی» دقیقی از روند رفتارهای سیستم داشته باشیم. اما میتوانیم به «تجربه» بشری اعتماد کنیم. هر چند باید دقت داشت که رفتارهای توسعه یافتگی که از رشد درون سیستم (برهم خوردن تعادل و سازماندهی مجدد) نشأت گرفته اند و در دراز مدت به توسعه انجامیده اند، همگی در جوامعی به وسعت، جغرافیا و جهان بینی قرن هفدهمی و در بهترین حالت حداکثر ۲۰۰ سال قبل رخ داده اند. در جهان امروز دیگر به هیچ عنوان نمی توان مانع ورود سیل عظیم اطلاعات از خارج از سیستم شد. شاید باید رشد درونی آن قدر سریع و پرشتاب پیش برود که بتواند با داده های ورودی جدید به تعادل برسد.

آیا میتوان به این روند اعتماد کرد؟ ما هم چنان نمی دانیم. هم چنان در حال کورمال کورمال پیش رفتن در دل تاریکی هستیم و هم چنان صرفا به آینده میتوانیم امیدوار باشیم.


ارغوان

این چه رازی است که هر بار بهار

با عزای دل ما می آید

و زمین از خون پرستوها رنگین است؟

و این چنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می افزاید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *